نشسته‌ام در کنج رویاهایم

نشسته‌ام در کنج رویاهایم
اینجا همه چیز زیباست
لبخند ها پر از عشق
قلب ها پر از نور
دستها گرم
و آغوش ها مهربان
جای شکرش باقیست
جانِ مان را به جرم بافتنِ خیال نمیگیرند
لااقل میشود دل به رویا خوش کرد
و امید داشت
در این هوای غریب بی امید
نفس کشیدن ممکن نبود

شادی چلوچی

میدانی اعتبار تو به حضورت نیست

میدانی
اعتبار تو به حضورت نیست
دور باش
اصلا نباش
اما بدان
سفر کردن به چشمهای تو زیباترین سفر من در زندگی بود
و ماندگار شدن در چشمهای تو
شیرین ترین
خاطره ی سفرم خواهد بود ........
شادی چلوچی

میدانی اعتبار تو به حضورت نیست

میدانی
اعتبار تو به حضورت نیست
دور باش
اصلا نباش
اما بدان
سفر کردن به چشمهای تو زیباترین سفر من در زندگی بود
و ماندگار شدن در چشمهای تو
شیرین ترین
خاطره ی سفرم خواهد بود ........
شادی چلوچی

پیِ گذشته ی خویشم

پیِ گذشته ی خویشم
در آینه
جز تو هیچ نمیبینم
من در تو گم گشته ام
و در تمامِ آینه‌ها

شادی چلوچی

عشقِ تو به جای اینکه رو سفیدم کند

عشقِ تو
به جای اینکه رو سفیدم کند
موسپیدم کرد

شادی چلوچی

اندوه من حرمت دارد

اندوه من حرمت دارد
زیرا زاده عشق است ......


شادی چلوچی

نرو بمان بمان که خسته ام

نرو
بمان
بمان که خسته ام
به اشک بی امان قسم
که میچکد از این دو‌چشم عاشقم
نرو
بمان بگو چگونه بگذرم ز تو
از این خرابی درون
از این عذاب و این جنون
بگو چگونه بگذرم؟

شادی چلوچی