ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
[من دقیقاً از پشت کوه آمده بودم]
من دقیقاً از پشت کوه آمده بودم
که درخت را بهشدت مریض شدهام.
تو ارمغان هیچ بازرگانی
حتا در جادهی ابریشم نبودی
وقتی که حریر را لهله میزدند.
آنها بهجای تو
کیسههای زر را به کوهستان ما آوردند
خوابهایم را طبق طبق در کیسههاشان تا کردند.
حتا کلمات را
کلماتم را در گودی زنگولهها چپاندند.
من به تو مبتلا شدم
وقتی عشق را به زبان مادریام زار میزنم
به لهجهام میخندند
از دامنههای ابریشم تا گردنههای سخت حریر
درخت را بهسادگی
و تو را بهسختی مریض شدهام.
قول دادهام
قبل از آفتاب
کاروان را بهشدت و عشق را بیلهجه بمیرم
من به پشت کوه برگشتهام.
[گاهی اتاقم پر از قایق میشود]
گاهی اتاقم پر از قایق میشود
کشتیها با بخار
در سرم
دود را بوق میزنند
باید جغرافیایی، اسکلهای، بادی دست و پا کنم
از متافیزیک حرف نمیزنم
به تاریخ، جغرافیا را بدهکارم،
به جغرافیا کابوسم را.
باید بگردم و دریایی دست و پا کنم
حتا در جیبهایی که لاابالیام میخواهند.
از متافیزیک حرف نمیزنم
از اسبهای بیبخارِ نیاکانی میگویم
که در خودم تصویبم میکنند
کاش من هم شما بودم.
گاهی جیبهایم پر از باد میشوند و
دارم در مناطق کوهستانی
دنبال دریا نه، لاشهی دریا میگردم.