بر گیسوانت شانه ای از دوست داشتن زدم ...

بر گیسوانت شانه ای از دوست داشتن زدم ...
تا بدانی وسعت دوست داشتن مرا
و تو باز ندانستی که چرا و چگونه دوستت دارم ... .

وقتی که میگویم خوبی ؟

وقتی که میگویم
خوبی ؟
یعنی دارم میبوسمت
یا مثلا
وقتی میپرسم
چه خبر ؟
باز هم دارم میبوسمت ..

حتی آن وقت ها که میگویم
خسته نباشی ،
برایت چـای بریزم ..
مُدام میبوسمت !
در بعضی موارد
بغل هم دارند این حرف ها :)

چه میشود کرد
دوست داشتنت تمـام نمیشود ......

نگو دیر است

نگو دیر است!

نگو پل های پشت سرت را
همه
خراب کرده ای ؛

هنوز هم اگر عاشقی

می توانی
برای برگشتنت

"دوست داشتنم"

را پُل کنی...

تو را دوست دارم؛

تو را دوست دارم؛
و این دوست داشتن ...،
حقیقتی است که مرا به زندگی
دلبسته می کند.

مــن آرام دوستت خواهم داشت...

مــن آرام دوستت خواهم داشت...
همین که بودنت را حس کنم کافیست!
من‌ از دور عاشقی خواهم کرد..
من از دور دوستت خواهم داشت
بی هیچ عطری
آغوشی
لمسی
ویا حتی بوسه ای
تنها دوستت دارم از دور
این سهم من از توست .

آدم‌هایی‌ را که زیاد دوستت دارند،

آدم‌هایی‌ را که زیاد دوستت دارند،
بیشتر دوست داشته باش،
و آنهایی را که زود تَرکت می کنند،
زودتر فــراموش کن!
زندگی همین است.
تعادل میانِ عشق و نفرت،
تعادل میانِ بودن ها و نبودن ها،
تعادل میانِ آمدن ها و رفتن ها.
زندگی مرزی ست که می گذاری،
تا کسی،
هستیِ تو را،
نیست نکند.
مرزی برای آنهایی که می گویند:
"دوستت دارم"،
و،
"همیشه با تو خواهم ماند"...

هیچ وقت نگفت دوستت دارم

هیچ وقت نگفت دوستت دارم
ولی همیشه ،
شالی را سر می کند
که می داند به او نمی آید
اما
من برایش گرفته ام ...

دوستت دارم

دوستت دارم

بگذار لغتنامہ را

زیر و رو ڪنم

تا واژه اے بیابم هم اندازه

اشتیاقم بہ تــــــــــو