یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

چیزی بگو

چیزی بگو
مثل بهار
مثلاً شکوفه کن
و یا ببار
مانند رحمتی بر درونم
یا رنگین کمان باش
و روحم را در آغوش بگیر
چیزی بگو
فراتر از حرف باشد
جانم را لمس کند
چیزی بگو
مثلاً کنارت هستم

« شاعر : تورگوت اویار »

آرى بى همه‌چیز بودیم؛

آرى بى همه‌چیز بودیم؛
اما امید داشتیم.

تورگوت اویار

‍سپس شب می‌شد

‍سپس شب می‌شد
و ما به ستاره‌ها خیره می‌شدیم
تو دنبال بزرگ‌ترین ستاره می‌گشتی
و من ، غرق در تو
پیِ چشمانت می‌گشتم
سردمان می‌شد
اما زیبا بود
آن روزهای دیر و دور
آن عاشقانه‌ها
که دیگر کهنه شده‌اند

« شاعر : تورگوت اویار »