یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

من پنجره را دوست دارم

من پنجره را دوست دارم
که تو را به من نشان داد

باد را
که عطر تو را برایم آورد

خواب را دوست دارم
که تو را در آن دیدم

من نهر را دوست دارم
که دست‌های تو را می‌شست

دریا را
که تنت را شنا کرده بود
و جاده را
که گام‌های تو بر آن خورده بود

من عشق را دوست دارم
که عاشق تو شدم


افشین صالحی

چقدر شب اضافه می آید

چقدر
شب اضافه می آید
وقتی که نیستی . . .

افشین صالحی

من منتظرِ هیچ اتفاقی نیستم!

‌من منتظرِ هیچ اتفاقی نیستم!
من منتظرِ یک روزِ معمولی‌ام
که تو را
معمولی دوست داشته باشم
و تو خوش‌ات بیاید..


افشین_صالحی

می‌گذاری عاشق‌ات باشم؟

می‌گذاری عاشق‌ات باشم؟
اصلا نگاهت کنم
به چشم‌های تو زُل بزنم و خودم را ببینم

دوستت چه؟
می‌کذاری دوستت داشته باشم
از دور نگاهت کنم
از دور کِیف کنم
بخدا خیلی جلو نمی‌آیم
خیلی نزدیک نمی‌شوم


می‌گذاری!
می‌گذاری نام‌ات را صدا بزنم
بگویم سلام
دوستت دارم.

افشین صالحی

من پنجره را دوست دارم

من پنجره را دوست دارم
که تو را به من نشان داد

باد را
که عطر تو را برایم آورد

خواب را دوست دارم
که تو را در آن دیدم

من نهر را دوست دارم
که دست‌های تو را می‌شست

دریا را
که تنت را شنا کرده بود
و جاده را
که گام‌های تو بر آن خورده بود

 
من عشق را دوست دارم
که عاشق تو شدم
 
افشین صالحی

می‌خواهم فراموشت کنم ؛

می‌خواهم فراموشت کنم ؛
اما
دلم دوستت دارد!

معلق‌ام

معلق‌ام
درست در جایی که
می خواستم
تو را ببوسم و صبح شد!

افشین صالحی

چه‌قدر من دیدنت را دوست دارم

چه‌قدر من دیدنت را دوست دارم
در خواب
در غروب
در همیشه‌یِ هر جا
هرجایی که بِتوانْ تو را دید
صدا کرد
وَ از انعکاسِ نامت
کیف کرد!
چه‌قدر من،
دیدنِ تو را دوست دارم...

افشین_صالحی