یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

فارقم از دوجهان نیست دگر احوالی

فارقم از دوجهان نیست دگر احوالی
تو ز احوال دلم آگاهی
پرکن این جام می هستی را
این جهان هیچ است در پیچ زلف ساقی

احمد عرشی

محبوب من دوستت دارم هایت را

محبوب من
دوستت دارم هایت را
داخل شیشه‌ی عطری جمع کرده ام
هر روز به خودم می‌زنم
مبادا کسی بفهمد رفته ای
و این قلب ؛
بوی غربت و بی کسی میدهد...


یونس کریم زاده

تو خورشیدی و من دورت میگردم

تو خورشیدی و من دورت میگردم
تو روشنی و من همراهت میگردم
تو از زیبایی دنیا زیباترینی
من بی تو آواره ...به دنبالت میگردم
شاید مدار من محدود نباشد
من در تمام خواب به رویایت میگردم
هم جوشیت زیباتر از هر حدیثی ست
این محبتت زیباست من به قربانت میگردم
تو غزل افسانه ای در زندان عشق

من بی جان... در زندان.. شاعرت میگردم
من در شکافت عشق گوشه ای افتاده ام
تو پیوند زنانی من به فدایت میگردم
ای غزل افسانه پرجوش و زیبا
من در جان تو کجایت میگردم؟

آنیتا رستم پور

زیبا تر از چشم تو چشمی ندیده است

زیبا تر از چشم تو چشمی ندیده است
چشمم به غیر چشم تو چشمی ندیده است
ما را زیاد فرصت هم صحبتی نبود
رویم به غیر کوی تو بزمی ندیده است
رنگ از رخم به وقت وصال تو می پرد
صیدم،ز تیر زلف تو رحمی ندیده است
قلبم به رفتن تو عزادار می شود
این کهنه گور،بجز فراق تو ختمی ندیده است
حرفی نمانده است برایم فقط بدان
قلبم به غیر زخم تو زخمی ندیده است


محمدمهدی ندری

صد تکه گردم ریز چون محو ازل

صد تکه گردم ریز چون محو ازل
زان محور تجربه وزین مرگ و اجل
دل پای مرا می کشد از دار گنه
بر آن طرف جود وزین گور بدل

رضا فریدونی

بند غم بر خود تنیدن راه آزادی نبود

بند غم بر خود تنیدن راه آزادی نبود
از همان اول کسی دلواپس شادی نبود
دشت ما با نغمه های بلبلان سرزنده بود
روضه های جغد شب، جایش در آبادی نبود
تخت جمشید و شکوه کوروش و منشور حق
درخور گرد و غبار و مرگ اجدادی نبود
اوج آزادی و شادی و شکوهی آنچنان
غم پرست و بنده ی اینگونه شیادی نبود
روز و شب در حسرت آن روزها سر میکنیم
حسرتی که آرزویش مرگ آزادی نبود
ما عروس بامدادان را به شب بخشیده ایم
غافل از آنکه سیاهی رسم دامادی نبود


علی اصغر رضایی مقدم