یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

فارقم از دوجهان نیست دگر احوالی

فارقم از دوجهان نیست دگر احوالی
تو ز احوال دلم آگاهی
پرکن این جام می هستی را
این جهان هیچ است در پیچ زلف ساقی

احمد عرشی

گاهی...

گاهی...
پشت پرچین خاطره ها
زیر چشمی نگاهم کن
ناگهان پشت درخت
پنهان شو
دست هایت را به سوی من نشان بده
گیسوانت را پریشان کن
در این جنگل مه آلود
راه را
تو نشانم بده

احمد عرشی

زلف ات راپریشان کن

زلف ات راپریشان کن
حلقه کن پشت گوش ات
با چشم هایت بخند
میخواهم اشک لبخندات را ببینم
میخواهم غرق شوم در چشم هایت...


احمد عرشی