ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
چشم هایمان را دریغ می کنیم از هم
از نگاه هم
نگاهی که دل می دهد
نگاهی که سرشار می شود
و فرو می چکد
از گونه های این عصر بارانی.
کاش ببارد و سیلاب شود
این ابرها
تا نَظّاره های بی درد
شسته شوند
از چشم هایمان
و دل ها را بیانبارد
از دردهایمان.
غلامحسین درویشی
درد دلی می نویسم
به دیواره ی این شب دیرگذر
درد دلی که
همه ی دیوار های شهر
برایش
کافی نیست
صبح می شود
اما هنوز
دیوارهای شهر
خالی ست
از درد دل....
غلامحسین درویشی