یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

وقتی احساسم را از روی تو رنگ می زنم

وقتی احساسم را

از روی تو رنگ می زنم

از چشمانم

صدای پای زنی می آید

که دیوانه وار

در من می رقصد

و به انتهای عشق

می برد مرا با خود

بزرگترین اشتباهی که می توانیم انجام دهیم این است:

بزرگترین اشتباهی که می توانیم انجام دهیم این است:

به آدمها طولانی تر از آنچه که لیاقتش را دارند

اجازه دهیم در زندگیمان بمانند...!


"ژوزه ساراماگو"

(نویسنده پرتغالی)

از کتاب: همه نام ها

چه تلخ است

چه تلخ است

این که سال ها بگذرند

تو

من

در عرض یک خیابان

شانه هایمان به هم بخورد

اما نه تو مرا ببینی

نه من تو را

و با این همه دلتنگی

سهم ما عبور باشد /

هر بار خاطره ای تکان میخورد از جای ِخود

هر بار خاطره ای
تکان میخورد از جای ِخود
آوار می شود
درد ِنبودَنت
تقصیر ِتو نیست

بر گسل ِغم افتاده
جغرافیای دلم

نیلوفرثانی

بغض نکن گریه نکن اگر چه غم کشیده ای

بغض نکن گریه نکن اگر چه غم کشیده ای
برای من فقط بگو خواب بدی که دیده ای

اگر که اعتماد تو به دست این و آن کم است
تکیه به شانه ام بده که مثل صخره محکم است

به پای صحبتم بشین فقط ترانه گوش کن
جام به جام من بزن جام مرا تو نوش کن

ترا به شعر می کشم چو واژه پیش می روی
مرگ فرا نمی رسد تو تازه خلق می شوی

تو در شب تولدت به شعله فوت می کنی
به چشم من که می رسی فقط سکوت می کنی

اگر کسی در دل توست بگو کنار می روم
گناه کن به جای تو بر سر دار می روم