یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

من یک زنم جا مانده ام در بی قراری

من یک زنم جا مانده ام در بی قراری
یک زن که با دنیای او کاری نداری

سرگرمی شبهای من شعر است و باران
همراه دنیایم شده شب زنده داری

بغضی گلوی لحظه هایم رافشرده
مهمان فردایم شده چشم انتظاری

کوچیده از دنیای من انوار امید
تنها نوای مانده در من سوگواری

تنها چراغ روشنم رویای یک عشق
عشقی که می آید اگر طاقت بیاری

من یک زنم، ققنوس دارم در دل خود
پر می گشایم بعد از این بی غمگساری

مهساپارسا

با هرکه وفا کردم وهرکه شدم دوست

با هرکه وفا کردم وهرکه شدم دوست
میخواست به نیرنگ درآرد زتنم پوست
غم خوردم وبیگانه شدم از همه عالم
غم خوردن و بیگانه شدن از همه نیکوست


محمدامین رونده گمند

بر درد دل ما دوائی نرسید

بر درد دل ما دوائی نرسید
فریاد رسی نبود و آشنائی نرسید
در ،خواست دل کجا رویم بی پروا
گشتیم وندیدیم از طالع بد هم قضائی نرسید


عبدالمجید پرهیز کار

مجنون توام لیلیِ تبریزیِ من

مجنون توام لیلیِ تبریزیِ من
پایان بده بر فصلِ غم انگیزیِ من

ای هدیه‌ی من در دل شب‌های خزان
ای دلبر من عیدیِ پاییزیِ من


مهدی ملکی

دریا بردی دردام و یادم دادی آرامشُ

دریا بردی دردام و یادم دادی آرامشُ
گفتی دوباره برمیگرده آرامش ساحل
گفتی طوفان نشه نمی بینی آرامشُ
گفتم چقد صبوری اخه تو چی داری
مرگ ماهی هارو می بینیُ دم نمیزنی
آخه سخته رفتنُ دیدن چیزی نگفتن
توی آسمون پرستاره ندارم یه ستاره
شب پرستاره، ماه شب چهارده داره

گفتی تقدیر دسته اون میرزا نویسه
خودش میدونه چی تو دفتر بنویسه
بگو از این روزگار داشته باشم یادگار
تا توی این مسیر نشم اسیره بی راهه

مجید حسین

من خزان دل به امید بهاران طی کرده‌ام

من خزان دل به امید بهاران طی کرده‌ام
در غریبی به امید یک نگاه آشنا
من غم غربت به جان بخریده ام
در جوانی من غبار پیری بر تن دیده ام
چون ذلیخا در تمنای وصال
عشق همچون یوسفی
من زندگانی را به سر طی کرده ام
یا که چون یعقوبم و
باعطر یک پیراهنی در ذهن خویش
خاطراتم را هزاران بار من مروری کرده ام
چشم به راهم
من برای دیدن ناجی عشق
حیف اما، با ناله های هرشبم
دیده گانم را برای دیدنت من چه کم سو کرده‌ام


عقیل ماله میر