یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

شازده کوچولو گفت: شاید باورت نشه!

شازده کوچولو گفت: شاید باورت نشه!
گل با تعجب پرسید: چیو؟
شازده کوچولو گفت: اینکه بعضی شبا
میشه نخوابید
و تا صبح به تو فکر کرد …

: من اگر بخواهم با پروانه آشنا بشم

: من اگر بخواهم با پروانه آشنا بشم
ناچار باید وجود دو سه کرم درخت را تحمل کنم.

آدم بزرگها یه زمانی همه بچه بودن

شازده کوچولو :
آدم بزرگها یه زمانی همه بچه بودن
ولی فقط یه تعدادی از اونها یادشون مونده ...

کاش سر همان ساعت دیروز آمده بودی.

روباه گفت:
کاش سر همان ساعت دیروز آمده بودی.
اگر مثلا سر ساعت چهار بعد از ظهر بیایی
من از ساعت سه تو دلم قند آب می شود و
هر چه ساعت جلوتر برود بیش تر احساس
شادی و خوش بختی می کنم
.
ساعت چهار که شد دلم بنا می کند شور زدن و نگران شدن.
آن وقت است که قدر خوشبختی را می فهمم!
امّا اگر تو وقت و بی وقت بیایی من از کجا بدانم
چه ساعتی باید دلم را برای دیدارت آماده کنم؟!
هر چیزی برای خودش رسم و رسومی دارد.