یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

باز باران بی ترانه عاجزانه

باز باران
بی ترانه
عاجزانه
می‌خورد بر بام خانه
ویروسی بیگانه
در نبردی فاتحانه
به هر بهانه
جان بی جان، ظالمانه
میزند نا عادلانه
خون شده دل زمانه
پرشده مریضخانه
زندگی غیر منصفانه
جامعه بی پشتوانه
پزشکان فداکارانه
با کار های خداپسندانه
می‌جنگند قهرمانانه
باز باران
این بار با درد
هر دقیقه، ساعتگرد

قفسه سینه درد
این درد های ناجوانمرد
این ویروس دارد نبرد
در هوای سرد، با سردرد
وضعیت یا قرمزو یا زرد
ولی باید باشیم خونسرد
باز باران
اینبار نقاب زنان
زنان و مردان
خردسالان و کودکان
بلکه کل جهان
در این نبرد شده اند ناتوان
باز باران
بی خاطره
نگاهم به او از پشت پنجره
میبارد خمپاره
در آسمانی بی ستاره
باز باران
بی کلام
شست، برد، آرام آرام
زندگی نیمه تمام
می‌رسد به فرجام

هدا ناشناخته

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد