یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

شعر دل ما،عشقِ الهی ست

شعر دل ما،عشقِ الهی ست
اینجادلِ ما پُرشدهءنورالهی ست
بروجودِشعرم،گره ایی زن
اشعارالهی ست،به قلبت گره ایی زن
اینجا زشراب ومیِ نابی خبری نیست
آن عشق هوس بازیِ دل ها خبری نیست
بر دفتر شعرم همه کعبّهءخدایی ست
هر شعر بخوانی ز رهِ عشقِ الهی ست

توهین بکند کسی زاین دفتر شعرم
توهین به همه مقدساتِ کبریایی ست
فرقی ندارد که چه دینی ز دلت هست
اینها همه ادیانِِ خدایی ست
غافر که نوشته شعر دل را
زیرا به دلش نورِخدایی ست

مهدی میرزاپور

همه هست که این قرارم که ببویم از تو عطری

همه هست که این قرارم که ببویم از تو عطری
چه توان تو را که من هم برسم به این قراری
همه دست که این توانم که درودم از تو فردی
چه زیان تو را که من هم به ثمر به این توانی


ازاده دهقان بنادکی

کاش صبح ها با این صدا بیدار میشدیم:

کاش صبح ها
با این صدا بیدار میشدیم:
آی خانه دار...
آی بچه دار...
غمِ کهنه ی شما را خریداریم

فرشاداسکندری شرفی

هرچند زبانم الکن و طبعم نزارتر است

هرچند زبانم الکن و طبعم نزارتر است
مارا هوای شعر و غزل، باز در سر است
چون شیشه‌ی دوات سخن ها نهفته ایم
با کلک طبع و شعر، سیه قلب دفتر است
جز دفتر سپید که دلش از غمم گرفت
من را نه همدم و محرم نه یار همنظر است
زخم زبان دوستان، اقوام و خاندان
بدتر ز زخم دشنه و پیکان و خنجر است
هرچند که زخم خورده ایم، با عشق زنده ایم
آدم بدون عشق و‌ جنون، نخل بی سر است
در مَحکم ریا که صداقت گناه شد
سودای عشق و عاشقی، جرمی گرانتر است
افسانه گشت نیکی و احسان و صدق خلق
جرثومه ریا به هر بوم و هر بر است
از بس که آه میکشم از صبح تا به شب
احوال آینه ها ز دستم مکدر است
در خانه ام غریبم و دنیای من حزین
ما را هوای خانه و دنیای دیگر است


احسان حوت میردوستی

اگه فردا نبود

اگه فردا نبود
دیروز و امروزی نداشتیم
نگیم از ما گذشت
مایی که چیزی کم نذاشتیم


مهین بزرگپور سوادجانی

تنها شد و درد ش به دل چاه بگفت

تنها شد و درد ش به دل چاه بگفت
بیچاره بخشکیده و به دل آه بگفت
بعد آن شب که جهانش به دل خاک سپرد
بر قاتل در خواب خود آگاه بگفت


محمد رضایی