یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

هر کس که به زندانی افتاد که مُجرِم نیست

هر کس که به زندانی افتاد که مُجرِم نیست
تا فکر فرار از آن میداشت که نادم نیست
دنیای من از زندان تاریک ترم باشد
دیوار به دیوارش با روح که مُحرِم نیست
یک بارقه از نورش را تاب نمی آریم
پس دیدن کامل هم بر دیده که لازم نیست
یک نور شد از درزی الهام و مُلهَم شد
درهم نتوان گفتن ، هر وسوسه مُلهِم نیست
هر کس که تو را در شک انداخت که اینجاییم
این شک که به دل داری از بخشش مُنعِم نیست
شهرت و گهی شهوت یا ثروت نامحدود
با این همه دیوارا آزادی و عازم نیست
سالک زه ره و منزل تا مقصد نامعلوم
آگاه نباشد از یاران تو مُسلِم نیست
ای کاش حسینی از، قلبم بزند بیرون
این کعبه پر از بت شد، هر لحظه که سالم نیست
من عَفو اگر خوردم، در بند تو ام آقا
یک بارقه ای، آقا .ودود که ظالم نیست


علی برهانی