ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
من
از تو با تو
سخن می گویم
که آتشی و آب
که لذتی و هراس
که آینه ای وحسادت واژه کوچکی از نقاب توست
من از تو با تو
ای سنگ و شبنم
که از هرطریق بردلم نشستی
شکستی
سخن می گویم
ابوطالب احمدی
باید از کویت روم شاید به کویی خوبتر
رو ز چشمانت بگردانم به سویی خوبتر
واژه ها را طاقت این گفتگوی تلخ نیست
گر سخن را تلخ میگویی ، نگویی خوبتر
حاصل جان کندنم این شاخ و برگ خسته بود
شاخه هایم را شکستی تا برویی خوبتر
زخم پهلویم دهن وا کرده ، دل دل میزند
ای نمک در دست ، از اینجا نجویی خوبتر
خنده مستانه ام محصول جام و باده نیست
دوستان می میزنند ما از سبویی خوبتر
در پی یک واژه لبریز از ماتم بگرد
تا توانی شرح حالم را بگویی خوبتر
مهدی نداف