ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
این عجب نیست چنین غرق تماشا شده ام
این عجیب است که من در دلِ تو جا شده ام
بی کران است دلت مثل خزر وقت غروب
این شگفت است که من ساحل دریا شده ام
بهتر از خوب تویی خوب تر از خوبی ها
ساده گفتم که بدانند چه شیدا شده ام
دل به دریا زده ام بلکه به دریا برسم
وسط معرکه دیدم که چه تنها شده ام
من کجا ماه کجا صورت مهتاب کجا
چاره ای نیست که آواره ی صحرا شده ام
یوسف شهر نبودم که دلت را ببرم
آه، در شهر مَثَل مِثلِ زلیخا شده ام
مهدی ملکی
دلم آن جا که بر قلب تو پیوست
دل غم با سپاهش ریخت و بشکست
ز بختم رخت بر بست ناخوشی ها
شَه عشق تو بر آن تخت بنشست
سیدمحمدرضاموسوی
زبانه میزند آتش و میسوزاند این سینه
نمیدانم ، چگونه بیفروغ می گردد این شعله
در این سینه می سوزد ، تمام فکرت و یادت
من فریاد این شرَرَم
فریاد این شعله
پرسه میزنم دائم
به دنبالِ آبی
که خاموش کند ، این آتش دل
و من میترسم
از تکرار
از فردا
از پرواز
من از این فریاد میترسم.
دانیال رستمی
می آیی
در کدام فصل؟
در کدام مکان؟
کدام شعر بلند شبانه؟
به ابرها سوگند
به چشم های فراوان اشک
و دشت هایی که برای آب
آسمان را بر سینه می فشارند
می آیی
خاک از خواب بر می خیزد
آدم از سجده
شیطان از سیب
و حوا از من
تنت را به جویباران بده
به انارهای ترکیده از انبساط خاطر
تنت را به باغ بده
گنجشک ها برای خواندن
غنچه ها برای شکفتن
ومن،
برای غنیمت گرفتن از لبانت خلق شده ام
عباس جفره
زخمت را دوچندان کن
اما
هرگز از یادم مبر.
میخکِ خندهات را بخار کن و
اشکِ سربیام را بر جای بگذار
رها کن این خودکُشتهی مهتابیها را
این دستهای ساخته شده
از تیکتاک ساعتهای خفته
این مردمکهای آمیخته به آه
و این سینهی بیگذارِ گلهای سوسن
آه
برای آن که تو پاییزی
برای آن که من برگم
مرا بر باد بده اما
هرگز از یادم مبر
حسین صداقتی
پناه بر غزل از فتنه خیزِ چشمانت
که در تبانی یغماگری پاییز است
دو برکه ی متلاطم دو جنگل مواج
که در نهایتِ طغیانگری غزل خیز است
از آن دو فتنه ی جادو نمی توان دل کند
که با تمامی احساس من گلاویز است
شبیه شعر سپیدی فراتر از متنی
که از تراوش ایماژ و واژه لبریزست
تو فارقی و فراق مرا نمی دانی
چقدر قونیه در انتظار تبریز است
به عصر دلزده ی جمعه های پاییزی
قسم که بی تو جهان حالتی غم انگیزست
محمد حسین ناطقی