-
به خدا ناله شنیدم که خدا زندانی ست
سهشنبه 2 بهمنماه سال 1403 12:22
به خدا ناله شنیدم که خدا زندانی ست همه جا هست ولی از همگان پنهانی ست یک نفس داد به ما تا که دمی تازه کنیم بیخبر بود از آن جان که در او رضوانی ست همه جا گشتم و گفتم که مسیحا نفسی ناله سر داد که او هست ولی نورانی ست رفته از دیده ما تو چرا مشتاقی؟ این همه عجز و تمنا به خدا نادانی ست یاد بگیر که تنت خاک و گل است ای انسان...
-
گفتم این مرغ دلم شوق پریدن دارد
سهشنبه 2 بهمنماه سال 1403 12:20
گفتم این مرغ دلم شوق پریدن دارد بر تن و سینه ی خود جامه دریدن دارد همچو یوسف بکند جلوه گری در بازار عاشقی منتظر و قصد خریدن دارد کاظم بیدگلی گازار
-
السلام علیک یا صاحب الزمان
سهشنبه 2 بهمنماه سال 1403 12:20
-
مـرتضـی فـرمـود و بنگـر در غُـرَر
سهشنبه 2 بهمنماه سال 1403 12:19
مـرتضـی فـرمـود و بنگـر در غُـرَر نکتـه ای بـرتـر ز هـر گنج و گهـر گر بـدانـد آنکـه مـی خواند نمـاز تا چه حد رحمت رسد از بـی نیاز سر ز سجـده بـر نـدارد بی گمان لطف و رحمت از خدایش ارمغان سلیمان ابوالقاسمی
-
خدایاپناه مون باش
سهشنبه 2 بهمنماه سال 1403 12:16
-
عِشوه کنان دل در بنای صحبت داری
سهشنبه 2 بهمنماه سال 1403 12:15
عِشوه کنان دل در بنای صحبت داری در پی همراهی ام رغبتی دیگر داری من که نهان می کنم تمنای قلب وَفی را اما تو از پس نگاهم حسی خوشتر داری سرمستم از شوقِ آوازِ زبانِ عشقت اما تو هنوز در رُخَت غروری دِگر داری گام زنان آرام ام در نَسار شیرین مهرت اما نپذیر که ز من بینشی نیکوتر داری چشمانم فَرخه کنان می گردد به دورت اما ای...
-
سازه های رویای نگارم
سهشنبه 2 بهمنماه سال 1403 12:13
سازه های رویای نگارم من همان سرو پر بارم در پی دیدن پرتگاه ام تماما جسور و خودخواهم مستی و پاکبازی شده راهم در پی عشق کاملا بی باکم غول شهوت سازگاری میکند با ما نه ولی با شما یاری میکند عاقبت این پرنده اوج گرفته می رود در دیار باوران مثل بادی می وزد آخرش دنیای پاکی من ندیدم از دست این جهان سر شرم را بریدم تا بگویم...
-
واژه که در جمله نشیند نه راست
سهشنبه 2 بهمنماه سال 1403 12:12
واژه که در جمله نشیند نه راست خود بشکن جمله شکستن خطاست نقش بزن نو که زمان رنگِ اوست جلوه گر ویژه ترین خالِ دوست نو نکنی جان به زمان جات نیست راه درازست ولی پات نیست آنِ خود و جانِ فزاینده باش از دگران پاک و پراکنده باش هیچ به کوی دگران ره مپوی باغِ تو اینجاست بدانجا مجوی شاخه نشین مرغکِ معنا توئی رایحه ی نرگسِ شهلا...
-
هراس سمت صدا عقل سمت خود میرفت
سهشنبه 2 بهمنماه سال 1403 12:10
هراس سمت صدا عقل سمت خود میرفت نگاه سمت چرا عقل سمت خود میرفت شبیه مرگ از اندام زندگی رد شد و عشق سمت دعا عقل سمت خود میرفت کسی که پنجرههایش به ابر باز شدهست نوشت نام تو را عقل سمت خود میرفت در این زمانهی رفتن به سمت خودخواهی کسی نوشت بیا عقل سمت خود میرفت تمام قصه همین است کربلای مدام گلو به نیزه رها عقل سمت...
-
آغوش من همچنان باز است،
سهشنبه 2 بهمنماه سال 1403 12:09
آغوش من همچنان باز است، ونفسهای زنده ام ،، باد را می طلبند. درخنکای نسیم این بیشه رار،، آواز پرنده گان به گوش می رسد. جویباری از خستگی،، در راه غروب،، ردی از طراوت بجا میگذارد. غروب همچنان ادامه دارد، وگستره این رخداد را به سیاهی می کشاند. پرتوهای خاموشی خورشید، با ابروهای بلندش، نور ستارگان را به سخره می گیرد. در...
-
گرم شـــــو در تب داغ دستــانم
دوشنبه 1 بهمنماه سال 1403 12:47
گرم شـــــو در تب داغ دستــانم شعـــــله کن آتش جان هجـرانم عشــــق تو راهی به جنونـــم داد برده از من دل و تاب و ایمــــانم چشمت آئینــه خورشیـد ســــحر ماه پنهـــان شده در شبستــــانم تا تو را دیـــدم و دل باختــــمت بسته شد دل به غمت چو زندانم این غــــزل تقـــــدیم نگاهت باد تا که آید نفســـــی ز تو جـــــانم...
-
السلام علیک یا صاحب الزمان
دوشنبه 1 بهمنماه سال 1403 12:21
-
چو ن شبنم صبح نشسته بر گلبرگی
دوشنبه 1 بهمنماه سال 1403 12:20
چو ن شبنم صبح نشسته بر گلبرگی ارغوانی و سفید و زرد یا هفت رنگی خورشید چون برآید به باغ از بام سحر شادان بخوان سرود زندگی با آهنگی عبدالمجید پرهیز کار
-
ده سال از این زمانه و عمرم هدر شده است
دوشنبه 1 بهمنماه سال 1403 12:19
ده سال از این زمانه و عمرم هدر شده است او از غم دل و شب تارم خبر شده است؟ ده سال از عمر من همه در فکر او گذشت شب ها ز چشم من،که چه اشک ها بِدَر شده است من در وصال او،همه یأسم،به حسرتم مانند آن قتیل جدال که پدر شده است من دارِعشق را، که به اشک رشد دادهام او بر نهال عشق رَحیقَم تبر شده است من همچنان به پای غم و عشق...
-
باشهدا
دوشنبه 1 بهمنماه سال 1403 12:18
-
از دست رفتهام
دوشنبه 1 بهمنماه سال 1403 12:14
از دست رفتهام که دست به سوی تو بلند کنم و نمیدانستم چه دستها که از دست تو سوی خداوند است. کیخسرو آریایی
-
آستان قُدس نامش زیبنده و نیکو بر حَرَم
دوشنبه 1 بهمنماه سال 1403 12:12
آستان قُدس نامش زیبنده و نیکو بر حَرَم کلمات چه راحت خام کند و باشد بر جَنم سعادت بر نام بزرگوار و درآمد بر کامِ اَدوار اعتراضِ تهیدستان دانند بی حُرمتی هر بار بَه بَه،گُل بود و به سبزه آراسته شد در زمان درآمدِ هِنگفتَش باشد بر همه جز محرومان از چه روی به نامِ امامی معصوم مالک شوند ز اعتراض محرومان برجوششی از خون شوند...
-
به خلوت چشم تر را دوست دارم
دوشنبه 1 بهمنماه سال 1403 12:10
به خلوت چشم تر را دوست دارم ز روز و شب سحر را دوست دارم نبـودم بنــده ای لایق بـه یـزدان از او لطف و نظـر را دوست دارم سلیمان ابوالقاسمی
-
آنروز در میکده را بستند .
دوشنبه 1 بهمنماه سال 1403 12:09
آنروز در میکده را بستند . بر من بنمودند .. که سر قافله هم هستند . اینک به خفا حقیقتا به خمر ه ها وابستند. مستند در میکده به عاشقان بستند . اکنون که پاک شده و طاهر این می ناب کنکاش شده کشف حقیقت زسراب .. . تدبیر کنند چگونه به باید رستند . گر بر سر پیری نشسته هستند . یاد آر ز جوانانی که که بی می مستند . در پی کشف حقیقت...
-
من یک ورق ساده به دستان تو بودم
دوشنبه 1 بهمنماه سال 1403 12:08
من یک ورق ساده به دستان تو بودم تحت نظر و خیره به فرمان تو بودم چون دشت عطشناکم و بی بار و برم من لب تشنه ی یک جرعه ی عرفان تو بودم با هر قلمت نقش و نگاری زدی استاد برلوح دلم من که ثنا خوان تو بودم نقاش غزل قافیه و طبع روانی شاگر د ادب حاصل احسان تو بودم هر تک تک بیتت که برایم شده دیوان محتاج الفبای دبستان تو بودم...
-
غروب غربت تو بود
یکشنبه 30 دیماه سال 1403 11:56
غروب غربت تو بود در کوچه های سبز بهاری آن روز روز سرد و کسالت بود و تنها آشوب غم که از خلوتم می گذشت وقتی که تو رفتی سفر نام عزیمت تو بود اردیبهشت، ماه ِ رفتن تو بود ماه رفتن تمام احساس ها که خاک حضورش را از یاد برده بود تو را باید می ستودیم تو را باید به کلبه ی عشق می بردیم اکنون عبور از حجم سیاهی که به فردای نبودنت...
-
السلام علیک یا صاحب الزمان
یکشنبه 30 دیماه سال 1403 11:54
-
ماه را به میهمانیِ
یکشنبه 30 دیماه سال 1403 11:51
ماه را به میهمانیِ این شبهای تاریک فرا خواندهام شاید زیر نور سیمگونَش برق چشمانت دوباره ذره ذره زندگی را به رگهای منجمد من تزریق کند... خوشه خوشه نور ارزانیِ نگاه ماهتاب تو تا هزار هزار جرعه عشق فوران کند از تلألوِ چشم عاشق کشت من قطره قطره زندگی ام را فدای قدم قدمِ آمدنت خواهم کرد کافیست آنی مرا غرقِ...
-
گل به گلدانِ جهان حق تنفس دارد
یکشنبه 30 دیماه سال 1403 11:49
-
محبوبه ی شب پیش تو عرض ارادت میکند
یکشنبه 30 دیماه سال 1403 11:48
محبوبه ی شب پیش تو عرض ارادت میکند رسم ادب را نسترن با تو رعایت میکند تو از کدامین شعر تا، روح اصالت رفتهای کین گونه تیر باورت بر من اصابت میکند ای من سراپا غرق تو، تو، غرق در دنیای خود هر روز قاب عکس من بی تو شکایت میکند حال و هوا شعر تو نقاشی حال من است از عشق، از دل خستگی از من روایت میکند زنجیر در پای دلم،...
-
پدر سقف خانه است.
یکشنبه 30 دیماه سال 1403 11:46
پدر سقف خانه است. پدر آسایش خانه است. پدر اولین دوستِ دختر است. پدراولین عشق دختراست . پدر از کوه استوار تراست. پدر از موج نیرومند تراست. پدر مشاور و رَهنمای من است . پدر مواظب گام های من است . پدر چو خورشید در روز همراه من است. پدر چو ماه درشب همراه من است. پدر دعایت نگاهت همیشه باشد بر سر من . پدر دستان پرمهرت همیشه...
-
من ماهیام ز دام نهنگان فراریام
یکشنبه 30 دیماه سال 1403 11:45
من ماهیام ز دام نهنگان فراریام زخمی و تشنه در وسطِ رودِ جاریام مانند یک زمینِ تَرک خوردهام، بیا باران ببار خسته از این خشکسالیام در زیر پای لشکر غم لِه شدم، دریغ صد آفرین به طاقت و آن بردباریام هی صدکَرت به مرگ خودم راضیام، بدان هر روز و شب به حالتِ لحظهشماریام لبریز گشته کاسهی صبرم، خدای من یک چاره کن به...
-
آسمان چون پر سیمرغ گل افشان شده است
یکشنبه 30 دیماه سال 1403 11:44
آسمان چون پر سیمرغ گل افشان شده است مومنین مژده که آقای جهان می آید روزها را خبری هست کزان بی خبریم بوی عطری است که از عرش و زمان می آید رقص خورشید به پرهای سفید مه و ماه بی جهت نیست عزیزی زنهان می آید نم نمی هست سخنگو که از آن بام بلند مطلع از خبری خنده کنان می آید ساعت جام و می و ساغر و میخانه و دوست مهر و مهتاب به...
-
بیزارم
یکشنبه 30 دیماه سال 1403 11:43
بیزارم از غروبی که طلوع را به چالش میکشد و از روزی که شب را سیاهمست میکند. عبدالمجید حیاتی
-
دل دیوانه من،درتب وتاب است امشب
یکشنبه 30 دیماه سال 1403 11:41
دل دیوانه من،درتب وتاب است امشب ساقی میکده ام،مست وخراب است امشب دَرِمیخانه گشا،جام مِی ام ده،ساقی که شب خوردن آن،باده ناب است امشب نسیم منصوری نژاد