-
میتوان با اخم تو یک جنگ را آغاز کرد
جمعه 14 اردیبهشتماه سال 1403 12:04
میتوان با اخم تو یک جنگ را آغاز کرد یا که عشقت را به نوعِ دیگری ابراز کرد میتوان فرهاد شد با تیشهی شیرین عشق بیستون را عاشقانه مظهر اعجاز کرد در مسیر حافظ و سعدی به قدر یک قدم میتوان با شعر خود تا قلهها پرواز کرد میشود در داستان لیلی و مجنون عشق حق مجنون باشی و مانند لیلی ناز کرد پیرو ستارخان باشی اگر با جان و...
-
این ساقه آشناست با زخم داس ها
جمعه 14 اردیبهشتماه سال 1403 11:59
این ساقه آشناست با زخم داس ها خاکسترم عصاره ی شعری دوباره است می روید از غبار تنم، برگ یاس ها یک کهکشان طلوع، در غروب ستاره است. در پیله ها تنم، محبوس درد و خون فردا شکوفه می دهد بخت درخت صبر پروانه در تلاطم موجی است بی سکون لبخندِ رنگیِ است، عتابِ سوادِ ابر گرگان بادیه ها، هار می شوند وقتی که یوسفی نفسش در شماره بود...
-
السلام علیک یا صاحب الزمان
جمعه 14 اردیبهشتماه سال 1403 11:57
-
بی مایه ترین عاشق دیوانه تو بودی
جمعه 14 اردیبهشتماه سال 1403 11:52
بی مایه ترین عاشق دیوانه تو بودی اندر کف نامحرم بدکار تو بودی هر روز زما عشق طلب کرده و دیدار شب در پی عیاشی اغیار تو بودی در برق نگاه تو فقط حیله گری بود روبه صفت و گرمی بازار تو بودی مکاره بازار شلوغی تو در این شهر افسونگر و جادوگر و طناز تو بودی انگشت عسل گشت که جان گیری و افسوس دندان زده انگشت ،و خونخوار تو بودی...
-
بیابه مشهدالرضا
جمعه 14 اردیبهشتماه سال 1403 11:50
بیابه مشهدالرضا صفای عاشقانه بین طواف کن حریم عشق، بهشت را بهانه بین بیا به مشهدالرضا بهشت کبریا ببین به خاک بوسی درش کشیده آسمان جبین بیابه مشهدالرضا که میزبانت او بود عزیز قلب فاطمه او ضامن آهو بود بیابه مشهدالرضا تو درد خویش چاره کن دراین سرای رضوی خدای را نظاره کن بیابه مشهدالرضا کریم و مقتدا رضاست شفای قلب عاشقان...
-
آیه
جمعه 14 اردیبهشتماه سال 1403 11:48
-
چشمان غرق نورت ، آسمانی ست
جمعه 14 اردیبهشتماه سال 1403 11:44
چشمان غرق نورت ، آسمانی ست لبان نازت ، تن پوش شاپرک اناری نقش و تندیس تن عریانت حنایی سور و سازت همه خانگی دل و روحت ابدی خانه خیالم با توست رویا یم پیش پای چشمان توست با تو بودن نقطه پایان نیست حیات تو بهشتی ست اگر ناز و آوازت هم یکجا خدایست تو حوری تو نوری تو خورشیدی من اما آن مومیایی عشق تو کوچک چو موم به دستت...
-
مثل سهراب رفتم بقالی
جمعه 14 اردیبهشتماه سال 1403 11:42
مثل سهراب رفتم بقالی پرسیدم عشق خرواری جند؟ شعر انباری چند؟ گفت بردار ببر مجانی چند خیابان زودتر عشق مثقالی جان شعر را حرفی اشک به من دیوانه سهل غالب کردند سیدعلی موسوی
-
دلتنگی به تنگ آمده بود
جمعه 14 اردیبهشتماه سال 1403 11:19
دلتنگی به تنگ آمده بود از عقربهی ساعتی که از زمان جا مانده و تیک تیک تیکش تکه تکه شده در لحظه لحظهای که دیگر نیست عنکبوت جایت را بافته بود و من با لمس غُبار نشسته بر میزی که آغاز لمس دستانت بود تو را در آینه دیدم که چشمهایت دلتنگی را در کاسهی چشمم ریخت و لبریز تو شدم... کی بر میگردی تا دوباره سیراب...
-
زیر نور ماه،
جمعه 14 اردیبهشتماه سال 1403 11:15
زیر نور ماه، پلاک خانهی تو، چهاردهست لیلا طیبی
-
عشق یعنی در خودت پیدا شدن
پنجشنبه 13 اردیبهشتماه سال 1403 12:29
عشق یعنی در خودت پیدا شدن عاشق هر کس بجز لیلا شدن عشق یعنی اتفاقی از درون عاشقی کردن نه از روی جنون عشق یعنی خط زدن بر خط و خال عاشقی کردن نه از روی خیال عشق یعنی دیده را واقع بدید عاشقی کرد و ز دنیا دل برید عشق یعنی بر هوس خطی کشید عاشقی یعنی ز دنیا پر کشید عشق یعنی مادرت در خنده ها عاشقی یعنی جدا از فتنه ها عشق یعنی...
-
السلام علیک یا صاحب الزمان
پنجشنبه 13 اردیبهشتماه سال 1403 12:16
-
سرشار شدم آنگاه که خود را از خویش
پنجشنبه 13 اردیبهشتماه سال 1403 12:15
سرشار شدم آنگاه که خود را از خویش خلع کردم و چه تضاد زیباییست که عقل دل بیدار و عشق در سر ، خواب ست و این آغاز رویت ربانی ست همین خداوار شدن گفت تو از ادعای خدایی طفره رو تا من معماهای جهان را به فکر بکر خویش حل کنم که کنش روح ، رشد ست اگر زمین غمگین ست و کوه تنها و درخت ، صخره بیا به از وراء ، به ماورا ء میدانی همیشه...
-
مکن کج راهی،عاقبت نادان خطابت میکنند
پنجشنبه 13 اردیبهشتماه سال 1403 12:13
مکن کج راهی،عاقبت نادان خطابت میکنند مکن لج بازی،بی عافیت گویان عذابت میکنند واقعا نادان مباش،زخم ها را مرهم ی بگذار آتش پرستان،سرخ زغالی در دیدگانت میکنند حاتم محمدی
-
گفت شاعر گاهی عشق از درد دوری بهتر است
پنجشنبه 13 اردیبهشتماه سال 1403 12:11
گفت شاعر گاهی عشق از درد دوری بهتر است آری اما این صبوری مثل تیغ خنجر است گر نبینی اول روز آن رخ زیبای او کور می گردد دو چشمت ؛ روز ، روز کیفر است می شود از راه دوری دل به چشمت خوش شود ؟ در گمانم این شبیه یک جهاد اکبر است جا نمی گردد تمام درد هایم توی دل جای آنها در درون حجم صدها دفتر است خسته ام از هر چه این دنیا...
-
بهار
پنجشنبه 13 اردیبهشتماه سال 1403 12:10
-
در من هزار نور به بیداد مرده اند
پنجشنبه 13 اردیبهشتماه سال 1403 12:05
در من هزار نور به بیداد مرده اند اکنون کدام نور مرا سایه می کند ؟ حمید رضا یعقو ب زاده
-
از توبه های هرشبه خستهام
پنجشنبه 13 اردیبهشتماه سال 1403 11:59
از توبه های هرشبه خستهام از فکرهای ممتد منتهی به تو خستهام از این من خراب به ظاهر بدون نقض از روزگار پر از درد ساکت خود خستهام بی این که بخواهم ادامه را از این مسیر ادامه دار خستهام از این که صرف نکردم عمرم را به جستو جوی یار از این بی کسی مزمن خستهام روحی ملتمس در جسمی ناتوان از این تناقض بدون راه حل خستهام...
-
و گفتی برو ...
پنجشنبه 13 اردیبهشتماه سال 1403 11:57
و گفتی برو ... و آنقدر رفتم که دیگر نمیدانم کجا هستم لیلا مقدس
-
جنگ جهانی سوم
پنجشنبه 13 اردیبهشتماه سال 1403 11:56
جنگ جهانی سوم خیلی وقت پیش تمام شده است؟ و ما داریم مَجازن جان های همدیگر را بر تنهامان تعویض میکنیم رامین یوسفی
-
در آن هنگامه ای را که همه از هم گریزانند
چهارشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1403 12:02
در آن هنگامه ای را که همه از هم گریزانند چو باطن ها عیان گردد بدین خاطر پریشانند همه جرم و گناه افشا گزیده می شود لبهـا نـدارد بـی گمـان نفعـی اگـر زار و پشیمانند سلیمان ابوالقاسمی
-
گر نیابی مرهمی زخمت به اب دیده شور
چهارشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1403 12:01
گر نیابی مرهمی زخمت به اب دیده شور مثل بارانی بهاری تا شود غم از تو دور نور چشمی غرق تاریکی نخواهم ، امدی سایههم بازیچه دستان سرما هست نور آسمان الوده طغیان می کندطوفان شده باد وحشی ، میبرد ابر بهاریرا به زور عاقبت ویرانه شد این بی ستون سینه ام آدمی هم میشود تنها ولیکن به مرور مثل ابرها شاد و رنگی کن جهانم هر...
-
کارگر
چهارشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1403 12:00
-
ای بغض در گلوی خراسان عبور کن
چهارشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1403 11:59
ای بغض در گلوی خراسان عبور کن از گرد و خاک هرزه ی طوفان عبور کن از لابه لای شعله ی اندوه آسمان از فصل بی حضور زمستان عبور کن یعنی بهار آمده در پشت خیمه گاه از خواب سرد بهمن بی جان عبور کن شب همچنان تولد پنهان سایه هاست با مشعل شکوفه ی باران عبور کن وقتی که واژه می چکد از سطرهای فهم نیلوفرانه از شب شیطان عبور کن ای...
-
السلام علیک یا صاحب الزمان
چهارشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1403 11:53
-
یک شب که ماه پنهان ز دیده بود
چهارشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1403 11:51
یک شب که ماه پنهان ز دیده بود اشکم نهان به چشم هر پدیده بود از آسمان بر زمین ستاره می نشست فرود هر ستاره به چشمم جدیده بود سهم من اما در آن شب خیال انگیز شهاب بود وسنگ بر پای پیاده بود عبدالمجید پرهیز کار
-
دردهای زمانه مارا رها نمیکنند...
چهارشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1403 11:48
دردهای زمانه مارا رها نمیکنند... ما طفل بودیم و تا گور رهامان نمیکنند... روزگارمان را سیاه و قلبمان پرز درد این مردمان بالادست مارا رها نمیکنند... چشممان بسته ترین چشم جهان و گوشمان کرترین گوش جهان ... لبمان بسته بسته، جانمان سرنگران قلبمان پرز افسوس و جانمان بر لب و گرفته از این زمان روحمان در قفس جسم و این چنین...
-
ای مهربونم درد دارم من، دور خودم نامرد دارم من
چهارشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1403 11:47
ای مهربونم درد دارم من، دور خودم نامرد دارم من رو قلبم انگار کوه آتیشه، اما دلی دلسرد دارم من بند خورده این قلبِ ترک خیزم، من تو شکستن سابقه دارم میلرزه دستام میپره پلکام، انگار پای چوبیه دارم میباره چشمام از غم دوری، میخونم از دردای بی درمون من پادشاه شهر بیشادی، من شاعر بی چتر در بارون هرچی به وقتش خوبه، حتی...
-
ارغوان عاشقی در قلب من پژمرده است
چهارشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1403 11:45
ارغوان عاشقی در قلب من پژمرده است منبع آب و نقاط قوتش هم مرده است ای فلک باران به قلب و جان من دهید که ارغوان سرد من زهر خورده است سانیا علی نژاد
-
دریاچه ای بکر ته جنگل
چهارشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1403 11:39
دریاچه ای بکر ته جنگل راهش دور و پر از سنگلاخ درونش ماهیان دور از نور سفید و پر ز رنگ مهتاب درختی کهنسال و تنومند پر از نجواهای گنگ و مبهم پر از جلبک است و پر از گل سنگ تمام عمق دریاچه ی مرموز ماهیانی چشم بسته و مغموم آنجا گویی ردی نیست از هیچ جنبنده ای آنجا سالیان در سکوت است و پر از حزن درخت راش اما، همان جاست ،بدون...