-
سایهات شدم، بیا تا در پناهم بنشینی
سهشنبه 19 فروردینماه سال 1404 13:04
سایهات شدم، بیا تا در پناهم بنشینی که جهان بی تو، همان خاکِ لحدگاهِ غمت بیا خورشیدِ توام، بیا تا شعله زنم در شبِ جان که بسوزد پردهی تاریکِ فراقت از نگاهت بیا شانهات شدم، بیا تا رشتهی گیسوی غمت را به سرانگشتِ فراقت بگشایم، ای نگهت بیا جانِ تو شدم، بیا تا خونِ دل از دیده بریزم که ز اشکم گلِ عمرِ تو بروید در جهانت...
-
بهار
سهشنبه 19 فروردینماه سال 1404 13:03
-
زنده به گورم در تابوت زندگی
سهشنبه 19 فروردینماه سال 1404 12:58
زنده به گورم در تابوت زندگی در انتظار آخرین نفس ولی افسوس درگیر نفس های مصنوعی ام صادق میلانی
-
آسمان را میپوشم
سهشنبه 19 فروردینماه سال 1404 12:56
آسمان را میپوشم بر تن دریا وبا آهنگ باران در رگ رودها میدوم تا چکامههای لاجوردی شانه تهی نکنند از بوسهی آسمانی آب لیلا ظفری
-
السلام علیک یا صاحب الزمان
سهشنبه 19 فروردینماه سال 1404 12:55
-
هر نفسی می رسد بوی تو را می دهد
سهشنبه 19 فروردینماه سال 1404 12:54
هر نفسی می رسد بوی تو را می دهد یوسف پاکی نرو جامه دران در رهند لیلا رضاییان
-
خواستم از تو بگویم قلمم یار نبود
سهشنبه 19 فروردینماه سال 1404 12:53
خواستم از تو بگویم قلمم یار نبود کاش هجران تو اینگونه دلآزار نبود کاش از بغض نی آلوده نمیشد دل من غزل از دست دو چشم تو گرفتار نبود از تماشای عبور تو دل کوچه شکست کاش این پنجره مصلوب، به دیوار نبود هی تَرک پشت ترک رفتی و در آینهها چشمِ آسیمه سرم لایق دیدار نبود شهر، بعد از تو سرابیست که در قامت شب سایهی ماه در این...
-
تا زمانی که به سر دارم رخسار تو را
سهشنبه 19 فروردینماه سال 1404 12:52
تا زمانی که به سر دارم رخسار تو را می نویسم در زمانه نقش چشمان تو را لب و دندان به جمالم نبود فایده ای تا زمانی که نبوسد لبو رخسار تو را به جهان سر نزنم گر تو کنارم باشی، م ن همین بس که به آغوش کشانم تن عریان تو را در جهانی که تو نیستی به کجا باید رفت؟ به کجا بلکه نبینم، نقش چشمان تو را با تبسم به جهانی که به سر دارد...
-
عقربه ها درگذرند
سهشنبه 19 فروردینماه سال 1404 12:50
عقربه ها درگذرند ثانیه ها پابه فرار روزهای عمرم پشت هم می گذرند باسرعت باد باسفتی سنگ آر زوهایم را باد باخود بردست.. برده است زیرزمین رفته انداخته به کوه یاانداخته درآب روان خوشی ازخانه فرار عشق ازخانه گریزان من دراین کوه وکمر به دنبال ارزوهایم می گردم دلارام دائی
-
وجدان بیدار
سهشنبه 19 فروردینماه سال 1404 12:47
"وجدان بیدار" مقدّس ترین واژه ی دنیا! حتی اگر به قیمتِ جان باشد امین درافشان
-
بهار
دوشنبه 18 فروردینماه سال 1404 14:40
-
رفته ای وعطر یادت در هوا جامانده است
دوشنبه 18 فروردینماه سال 1404 14:37
رفته ای وعطر یادت در هوا جامانده است خیمه ی دلتنگیت در سینه بر پا مانده است غنچه ی امید وصلت در دلم پژمرده شد شاخه ای از تاسیانِ آرزوها مانده است لا به لای واژه های هر غزل شب ها فقط از تو ابیاتی برای وقت رویا مانده است جور این تنهایی ام را دفتر من می کشد سر به روی شانه ی شعری که تنها مانده است باز هم حک میشوی در خاطر...
-
هـدیـــه آمــد از رفیقــی بـا مـرام
دوشنبه 18 فروردینماه سال 1404 14:35
هـدیـــه آمــد از رفیقــی بـا مـرام عطــرِ جنّت گـو کـه آمـد بـر مشام حکمـــتِ مـــولا علــــی از او مــرا من بـه نظـم آورده ام در این پیـام ای خوش آنکس خاکساری می کند کـی رسد آزارِ او بـر خــاص و عــام سیــــرهِ خــاتــم بــه راهِ زنــدگــی بـدعـتِ در دین کنـد بـر خود حرام سلیمان ابوالقاسمی
-
عشق گاهی آشکار گاهی نهان گَه بیش گَه کِهتَر
دوشنبه 18 فروردینماه سال 1404 14:34
عشق گاهی آشکار گاهی نهان گَه بیش گَه کِهتَر گاه آتش گاه پنهان آتشی در زیرِ خاکستر عُنفُوان شور و شَرَر نوری ز جوهرْ نور دَر غَلَیان عاقبت اما سکوتی مُنبَسِط در بُعدِ نواَختَر نارسی حاصل زآمیزش میان زهره و بهرام جُنبشی مَسکوت در پوگانِ ناهید در پیِ مَصدر التهابی حار و آتش بار و تَب داری ملال انگیز همچو وَرْژاوَندِ...
-
السلام علیک یا صاحب الزمان
دوشنبه 18 فروردینماه سال 1404 14:33
-
شعرِمنْ، نوری از آن یار نداری امشب
دوشنبه 18 فروردینماه سال 1404 14:32
شعرِمنْ، نوری از آن یار نداری امشب تو مگر وعده ی دیدار، نداری امشب چشمت از شرمِ گناهان به زمین مینگرد عاشقی بر سر دیوار، نداری امشب بی خبر خفته وغافل زِ تبِ بی خبری رَدی از شاعرِ تبدار، نداری امشب واژه ها گم شدن از دردِ فراقِ رُخ دوست غزلی خسته و بیمار، نداری امشب تو بگو عمقِ وجودت ز چه طوفانی است قایقی بهرِ منِ زار،...
-
بگردان جام می ساقی،
دوشنبه 18 فروردینماه سال 1404 14:30
بگردان جام می ساقی، به «دشت سبز مشتاقی» ، کزین بیراهِ کــژ راهی بباریم و به خوشنامی گذر گیریم! که هُـشیاران، مسیل هر پـلیدی را چـه بیـشرمانه چـون چنگیز ، بـه چـنگال طمع ، تاطـوقِ طـاقِ آسمان ، بـس ناجوانمردانه ، بر تـبلیس صد ابلیس نـوردیـدند! پـریوش_نـبئی_یـگانه
-
دیشب از عشق تو آتش دل بی تاب گرفت
دوشنبه 18 فروردینماه سال 1404 14:29
دیشب از عشق تو آتش دل بی تاب گرفت شعلهای در سرم افتاد و مرا خواب گرفت سایهای از تو به جا ماند در آیینهی شب دلم از دیدن این قصهی نایاب گرفت رفتی و خاطرهات ماند به جا در جانم مثل آن چشمه که ساغر ز لب آب گرفت اشک در آیینه افتاد و تماشایم کرد غصه از گوشهی چشمانِ ترم تاب گرفت رفتی و بغض من ازخاطرهها سر وا کرد...
-
تویی مونس تویی غمخوارم ای گل
دوشنبه 18 فروردینماه سال 1404 14:28
تویی مونس تویی غمخوارم ای گل در این دنیا تو هستی یارم ای گل به دورم گلعذاران در تب و تاب تو هستی مه به شام تارم ای گل تویی گلشن ز مهر و مهربانی به پای چون تویی من خارم ای گل همه عمرت بلاگردان عاشق بلا از من بگردان زارم ای گل دل تو آینه روح تو باران تو را خواهم تویی دلدارم ای گل به هرجا میروم رنگ و ریایی ست از این...
-
از یک لبخندی به بعد
دوشنبه 18 فروردینماه سال 1404 14:27
از یک لبخندی به بعد دیگر هیچ اوجی وجود ندارد تا بشود ارتفاع آسمان و سایه کم رنگ دلخوشیها را نقاشی کرد از فکرهای تاریک پراکندگی که بگذریم دیگر هیچ خورشیدی بر پونهها نمیتابد مثل عطر دستانت که بر موهایم دیگر نیست. بگذریم. از یک بغضی به بعد افتادهتر میشوم وقتی می شنوم در گوشهای از جهان کسی میمیرد. بهروزکمائی
-
سوز می آید
یکشنبه 17 فروردینماه سال 1404 12:22
سوز می آید سوز از قعر جنوب از بطن شمال بهار هم بی رنگی ها را رنگ می زند حس غلیظ زنبق ها جاری ست میان دو تا مانکن کوه جاده ها دروغی سراشیبی ها را خط می زنند من و تو ماهی می شویم وقتی ریزگردها در ریه ها را گل گرفته اند اروس خزه ها هم از درد تن به آب زده اند هی درد و درد و درد درد اول : صخره سنگی که نقشه پرواز می کشد درد...
-
السلام علیک یا صاحب الزمان
یکشنبه 17 فروردینماه سال 1404 12:20
-
کو دو بالم ناز و رازم در طبیعت با خدا
یکشنبه 17 فروردینماه سال 1404 12:19
کو دو بالم ناز و رازم در طبیعت با خدا جملگی حالم وَ آن شورم به ماندن به بقا در شبانگاهان به رؤیا من ببینم دشت سبز بیهمه دردم و رنجم میدوم سویی رها مشت من وا میشود خم میشود دست میزند خشم من از من به ناگه میشود لطفی سزا یوسفم دست میکشد بر چشم من ابنِ خلف چون ببینم خانهٔ گریه است ویرانی سرا میپرم از خواب شیرین...
-
دست در دستان تو
یکشنبه 17 فروردینماه سال 1404 12:18
دست در دستان تو میدوم بر روی ابر خنده ای از روی درد گریه ای از روی ذوق گریه بر آن چه که هست خنده بر آنچه گذشت گریه هایم همه شوق اشگ هایم همه ذوق در پس این همه رنگ میدود رنگین کمان تا که خوش رقصی کند در کنار آسمان... معصومه داداش بهمنی
-
حال خوب
یکشنبه 17 فروردینماه سال 1404 12:18
-
نغمه زدم وایِ دلم ها شده
یکشنبه 17 فروردینماه سال 1404 12:17
نغمه زدم وایِ دلم ها شده جامهی خرقهی دلم تا شده کام کشم چون طرب اشفته هست وز سر من شور کلان پا شده گفت که تو پیشهی عاشق شدی جز به کار خود دگر جا شده چون کشم بر تن یارم شبی صبح دگر بار جفا ها شده خود شنو کز بر ثری روی وین برّ تو یاد فنا را شده جملهی جان خود به بلبل سپار دست خودت مست دعا آ شده وای از آن شب که به...
-
تمام حسرتم این است، دیر فهمیدم
یکشنبه 17 فروردینماه سال 1404 12:16
تمام حسرتم این است، دیر فهمیدم به پای آنچه نبود عاشقانه جنگیدم . تو سازِ کوک نبودی و من برای دلم برایِ بودنِ واهیِ عشق رقصیدم . هزار مرتبه تندی و غم، و تلخ شدن هزار مرتبه با روز باز بخشیدم . چقدر نعره زدم، لَنگِ بوسهات بودم چه مفلسی شده بودم، به خواب بوسیدم . کجاست شعلهی عشقی که اعتمادم شد؟ به غم کشید مرا، سرد شد، و...
-
خیال من
یکشنبه 17 فروردینماه سال 1404 12:15
خیال من با انفجار خنده هایت آغاز شد و با خنجر لشکر مژگانت ویران، من ماندم با، نگاههای پرپر که چون برگ خزان در شب بی فروغ با سوز گزنده ی نفسهایت خاکستر شدند، و هق هق بغض ها که از ابر دیده هایم باریدند و گلخندهای عریان و کبود که در چنگ بادهای سرد غرورت، پیوسته شکستند. و فریادهای بی امان که در انبوه سکوت سپید برف جان...
-
صبحگاهان سایه ات را
یکشنبه 17 فروردینماه سال 1404 12:14
صبحگاهان سایه ات را برمن گسترده کن آفتاب رویت گرمم می کند همچون ظهرتابستان سیدحسن نبی پور
-
رنگینکمان من
یکشنبه 17 فروردینماه سال 1404 12:13
رنگینکمان من در آسمان آبی پیداست، عشق تو در آیینهی چشمانت شکوفا شده است. سیدحسن نبی پور