یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

شدست‌ دامن‌ دل‌ پُر ز انتظااااااار بیا

به نام خداوند عشق.

شدست‌ دامن‌ دل‌ پُر ز انتظااااااار بیا
سِرِشک‌ شوق‌ به‌ چشمان‌ِ بی‌ قرار بیا

بیا به‌ جبهه‌ی‌ یاران‌ به‌ دشت‌ رزم‌ و شکار
بیا و دشمن‌ دون‌ را بکن‌ شکااااااااار بیا

بیاکه‌ دولت‌ شیطان‌ شدست‌ ازهمه‌ سَر
بیا ز غربت‌ وحشی‌ بکش‌ دمااااااااار بیا

بیا تو وارث‌ خون‌های‌ دشت‌ کربُبلا
برای‌ حرمت‌ خون‌های‌ دشت‌ یار بیا

شُکوه‌ ساحل‌ دریاااااای‌ انتظار تویی‌
همای‌ عشق‌ و صفایی‌ تویی‌ نگار بیا

به‌ رأی‌ حوصله‌ کردم‌ نظر به‌ جانب‌ عشق‌
تو راست‌ دیده‌ نظر عشق‌ شاهواااار بیا

بیا و مِهر ببخش‌ ای‌ شفای‌ دیده‌ و دل‌
شفای‌ درد ضعیفااااان‌ به‌ این‌ دیار بیا

وضوی‌ عشق‌ تو داریم‌ و هم‌ دعا بر لب‌
بیا به‌ خاطر چشماااااااااان‌ اشکبار بیا

بیا بیا که‌ بریزیم‌ گل‌ به‌ پای‌ تو عشق‌
سبد سبد گل‌ِ گل‌ های‌ چون‌ بهار بیا

بیا ز پرده‌ برون‌ ماهتاب‌ هر شب‌ ما
بتاب‌ و هم‌ بده‌ بر ما تو اعتباااار بیا

بیا تو حافط‌ قرآن‌ که‌ جان‌ شود همه‌ شوق
بیا به‌ پااااااااااااااکی‌ کوثر شکوفه‌ وار بیا

صفای‌ هر دل‌ مستی‌ تویی‌، تو فاتِح‌ِ عشق‌
بیا عزیز عزیزاااااااااااااااااااان‌ِ بی ‌شمار بیا.

اللهم عجل لولیک الفرج.

ولی اله فتحی

آن لحظه که حسرت مرا هی دار می‌زد

آن لحظه که حسرت مرا هی دار می‌زد
بر قامتم برگ صنوبر زار می‌زد
شاید که هر دو خسته ی یک راه بودیم
چون هر نگاهش در نگاهم جار می‌زد
آن شب دلم دریاچه‌ای از موج خون بود
شاید خدا پارو به نام یار می زد
شاید تمام مشق همزادم غلط بود
این شبهه بر وجدان من هشدار می‌زد

هر لحظه در افکار خود پیچیدم از درد
گویی که در پیله مرا یک مار می‌زد

پروانه آجورلو

عیدتون مبارک

چقدر ماهی ، چه نیکو دلبری تو

هزاران آفرین ، بس احسنی تو

نباشد چون تویی همتا و همسان

به مَه رویان عالم سروری تو


میلاد با سعادت پیامبر مهربانی ها
و ششمین اختر تابناک امامت بر عموم مسلمین جهان مبارک


کلثوم پیکرستان

وقتی که رویای وصالش باورم شد

وقتی که رویای وصالش باورم شد

شب زنده داری باغمش هم بسترم شد


هر دم تماشا کرده ام زیبایی اش را

در چشم هایی که بهار دیگرم شد



درتاروپودم پیله ی شب را شکستم

شوقش دوباره دردلم بال و پرم شد


با گیسوانش صبحدم ، در باد رقصان

درپیچ وخم چون پیچکی نیلوفرم شد


هنگام دیدارش سحر ،هر قطره باران

چون بی قراری های رویای ، ترم شد



ارسلان رشیدی

قلب خود را باصفا کن، تا نمازت گل کند

قلب خود را باصفا کن، تا نمازت گل کند
با وضو غسل حیا کن، تا نمازت گل کند
دست آدم از دم حوّا به دنیا بند شد
عزم خود را بی هوا کن، تا نمازت گل کند

کافران را آرزوی ترک آن باشد ز یاد
شِرک را بی دست و پا کن، تا نمازت گل کند
فرصت از آنی که می بینی کنارت، کمتر است
کار دنیا را رها کن، تا نمازت گل کند


شَرّ شورِ اَشقیا را بی اثر کن ای جوان
جان خود را پر بها کن، تا نمازت گل کند
مرز خود را از گناهانت جدا کن لحظه ای
تا توان داری دعا کن، تا نمازت گل کند

غافلی سِحر و سَحَر را گر فراموشش کنی
تا ابد او را صدا کن، تا نمازت گل کند
وتر و شفع و شب تو را ایمن ز دنیا می کند
یومیه ها را سوا کن، تا نمازت گل کند

معرفت این است قبل از او خودت را بنگری
در نمازت گریه ها کن، تا نمازت گل کند
چون نمازت گل کند، دنیا به نازت گل کند
نفس خود را با خدا کن، تا نمازت گل کند.


میثم هزارجریبی

خدایی بندگی بی عشق تعطیل

خدایی بندگی بی عشق تعطیل
غزل ، خوانندگی بی عشق تعطیل
نبودِ عشق ، مرگِ حضرت یاس ...
که یعنی زندگی بی عشق تعطیل

عادل فنائی