ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
در عشق دو چیز است که پایانش نیست
اول سر زلف یار و اخر شب ماست
حزین لاهیجی
نگفته ایم و ندانی که چیست
در دل ما
کفایت است بدانی
که بی تو آشوب است
صادق علیزاده
چشم مستت بـا غـزل دیوانه می سازد مرا
مستیت در شاعـری افسـانـه می سازد مرا
راز عـشقت با کسی هرگـز نمی گـویـم ولی
درد هجرانت بـه دل غمخـانه می سازد مرا
می کشاند عشق توهرشب مرا تا وعده گه
زانکـه دانـم سـاکـن میخـانه می سازد مرا
بت شدی و دل پرستد روی چونـان ماه تو
عـاقبـت چـون کـاهن بتخانه می سازد مرا
همچو شمع پـر فروغ روشن کنی حال دلم
عشق شمع چون توای پروانه می سازد مرا
بـی می و میخـانه و آن سـاغـرِ, لـبریـز مـی
چـون نکـوئی عاقبت مستانه می سازد مرا
عباس نکوئی
حال من دست خودم نیست،
نبین آرامم
مثل پاییزم و یکباره
بهم می ریزم
حامد فلاحی راد
قدم میزنم
در کوچههای بهار
مدهوشِ عطر اقاقی
مجذوبِ راز چشمهات
تن داده به سکوتی مرموز
دلداده به اردیبهشتِ بوسههات
نیلوفرثانی