ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
با رقیبان سخن از کشتنِ ما میگوید...
کشتن آن است که با غیر سخن میگوید!
"شوقی"
یه روز ۲ نفر داشتن توی دانشگاه با هم صحبت میکردن
اولی به دومی گفت تو پدرت چیکارست
گفت پدر من مهندسه و کارش ساخت و سازه
تو پدرت چیکارست ؟!
اولی ساکت شد و با غرور و کمی غم گفت
پدر من شهید شده
اولی لبخندی زد و گفت پس تو با سهمیه اومدی
دانشگاه ؟!!
دومی دلش شکست و بدنش سرد شد و با بغضی عجیب
گفت:سهمیه ماله خودتون بابام رو بهم پس
بدین . . .
جایی نوشته بود:
ایستادم
نیامدی
حالا گنجشک ها در من لانه کرده اند...
و من خواندم:
ایستادم
نیامدی
حالا دردها در من لانه کرده اند..