یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

من، عاشق تنهایی ام،

من، عاشق تنهایی ام،
"تنهایی،" عاشق من!

محمد ترکمان

شب از شانه‌هایت فرو می‌ریزد،

شب از شانه‌هایت فرو می‌ریزد،
و لبانت، سرخیِ ماه را به چالش می‌کشد.
در آغوشِ گیسوانت،
جهان خلاصه می‌شود
به زمزمه‌ای گمشده در باد.
دستم را بگیر،
که زمین از تبِ بی‌تابی می‌سوزد،
و در خیابان‌های تاریکِ این شب،
تنها فانوسِ روشن،
چشمانِ توست.
بگذار نامت را بر لبانم بگذارم،
بگذار صدایم،
در امتدادِ نفس‌هایت گم شود،
چنان که ستاره‌ای در دریای شب.


سیدحسن نبی پور

مثل آوای غریبی‌ست که در سینــه شکست

مثل آوای غریبی‌ست که در سینــه شکست
نامه‌ای گم شده در خلــوت دیرینه شکست
سایه‌ام مانده فقط از من و یک بغض قدیم
زیر باران شب خاطره‌، آییـــــــــنه شکست


ابوالقاسم میدانی

روزگارم بر خلاف آرزوهایم گذشت

روزگارم بر خلاف آرزوهایم گذشت
سوگوارم بابت عشقی که هرگز برنگشت

آن امید و آرزوهایم که ماند در کودکی
در جوانی گرد پیری آمد و بر دل نشست


آرمان_طاهری

بـاز پـرنـده‌ی عـشق زِشــوق پـرواز بی‌تاب شد

بـاز پـرنـده‌ی عـشق زِشــوق پـرواز بی‌تاب شد
شب تا شَفَق چَشم‌براه صبح صبا بی‌خواب شد

تـا امــتـداد آسـمـان غَـرق شــأن سـتـاره‌هـا
نفس سرمست‌ از عشق و عـطر گُل‌مهتاب شد

در چَـشمت ای پـرستـوی سپـیـد بـام عـشـق
بـه رؤیـای آمدنت دل چون بهار شـاداب شد


روئـیدند گُـل‌هـای بَـنـفش ارغـوان سَـرِ ذوق
بـاران روی شاخـهٔ عـشق موسیقایی ناب شد

در جَــهـان پُـر نـقـش و نِـگـار تـمـاشـای تـو
مِهر تو در دل مقدس چو چشمه‌ی سراب شد

نِـشسته شبـنـم عــشـق بـر چـهره‌ام زِ سُــرور
تفسیر تو در نـگاهم چون طلـوع آفـتاب شد

سیمین پورشمسی

در زیر آسمان پرستاره،

در زیر آسمان پرستاره،
لبانت، قصیده‌ای سرخ،
و گیسوانت، رودهایی جاری در باد.
دست‌هایت،
شاخه‌ای از درختان نارنج،
که بوی باران می‌دهند.
میان ما،
هیچ فاصله‌ای نبود،
جز پرواز پروانه‌ای،
که راهش را به سمت ماه گم کرده بود.
صدایت،
چون چکه‌های روشن مهتاب،
روی شانه‌های شب می‌ریخت،
و من،
در گوشه‌ای از این خیال،
دست به دامن آسمان بودم.


سیدحسن نبی پور