یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

تو، نه بودی

تو، نه بودی
برای
بودم، بودی
نه بودی،
برای نبودم؛


پ‌ن:

عمری در تنهایی گسیختم و
تنها، به حال تن ها گریستم

عمری
که نکردم اما
به آخر رسید

محمد ترکمان

تا بازی می دهند

تا بازی می دهند
که :بازی،: دهند؛
بازیگر نیکو
خانه نشین است
وَ از این تابو
تماشاگر خوشخو
همواره غمین...

پ.ن:
شما هیچ اداره و حرفه ای را پیدا
نمی کنید
که رد سُمِ دلال را در آنجا نبینید؛


محمد ترکمان

.... دل هایی که شکسته ام،

.... دل هایی
که شکسته ام،
پشت سر
پل هایی ست
خسته؛.. که
به گل نشسته
همه را
جا گذاشته ام؛


محمد ترکمان

با تنهایی عمری کنار آمدمُ تنهایی

با تنهایی عمری کنار آمدمُ تنهایی
به گرمی (عمری) با من راه؛
که
نه من، از او به تنگ آمدم
نه او با من هرگز به جنگ؛

با تنی از تن ها، روزی؛ اما
هم من، از او گسستم هم
او، از من شد خسته؛ با او
من بر خاک سیاه نشستم
او با من، بر چاک ماه......

محمد ترکمان

: آهای اهالی خاک؛

: آهای اهالی
خاک؛
کودک کشی
دارد کولاک
می کند و
با سینه های
چاک
نعره پدران را
پاک،
شورای امنیت
بلاک...


محمد ترکمان

روی زمین عاشقی،

روی زمین عاشقی،
شیوه ی فقراست؛
دردکشیده، محبت
ندیده انسان هایی
تنها؛
که با نگاهی عاشق
می شوندُ به ناگاه
با آهی، از هم جدا...


محمد ترکمان

.. این شب ها به آهویی می مانم زخمی؛

.. این شب ها
به آهویی
می مانم زخمی؛
که
آغا محمد خان
با
کاسه ی چشم
هایم
شراب مینوشد
با
وَ، نفرت و قهر،
شمر ابنِ
ذی ال جوشن
از رودِ
: لب هایم آب؛


محمد ترکمان

جانم زنجیر بریده

جانم زنجیر بریده
بر شانه
رنج مرا تنها دلی
می داند در
سینهِ یک مردم
که
بی سر جسدم را
ایمن جایی
نیست تا زمین
بگذارند؛
این جا مین ها
با لهجه ی کفتار
زوزه می کشند
بی سوار
وَ اسبهای سیاه
آهسته شیهه...

محمد ترکمان