ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
سایهات شدم، بیا تا در پناهم بنشینی
که جهان بی تو، همان خاکِ لحدگاهِ غمت بیا
خورشیدِ توام، بیا تا شعله زنم در شبِ جان
که بسوزد پردهی تاریکِ فراقت از نگاهت بیا
شانهات شدم، بیا تا رشتهی گیسوی غمت را
به سرانگشتِ فراقت بگشایم، ای نگهت بیا
جانِ تو شدم، بیا تا خونِ دل از دیده بریزم
که ز اشکم گلِ عمرِ تو بروید در جهانت بیا
ساقیِ منی، بیا تا بادهی عشق از لبم نوشی
که نمانده جرعهای از جامِ وفا در این سپهت بیا
حسین،بیا و بگو این دردِ دل را با غمت
که نبردم جز نفسهای شکسته در رهت بیا
سید حسین مبارکی
زنده به گورم در تابوت زندگی
در انتظار آخرین نفس
ولی افسوس
درگیر نفس های مصنوعی ام
صادق میلانی
آسمان را میپوشم
بر تن دریا
وبا آهنگ باران
در رگ رودها میدوم
تا چکامههای لاجوردی
شانه تهی نکنند
از بوسهی آسمانی آب
لیلا ظفری
هر نفسی می رسد بوی تو را می دهد
یوسف پاکی نرو جامه دران در رهند
لیلا رضاییان
خواستم از تو بگویم قلمم یار نبود
کاش هجران تو اینگونه دلآزار نبود
کاش از بغض نی آلوده نمیشد دل من
غزل از دست دو چشم تو گرفتار نبود
از تماشای عبور تو دل کوچه شکست
کاش این پنجره مصلوب، به دیوار نبود
هی تَرک پشت ترک رفتی و در آینهها
چشمِ آسیمه سرم لایق دیدار نبود
شهر، بعد از تو سرابیست که در قامت شب
سایهی ماه در این قصه پدیدار نبود
آمدی باختهام، بُردی و رفتی ای عشق
بیگنه سوختم و هیچ سزاوار نبود
مرصاد رسولی
تا زمانی که به سر دارم رخسار تو را
می نویسم در زمانه نقش چشمان تو را
لب و دندان به جمالم نبود فایده ای
تا زمانی که نبوسد لبو رخسار تو را
به جهان سر نزنم گر تو کنارم باشی،
من همین بس که به آغوش کشانم تن عریان تو را
در جهانی که تو نیستی به کجا باید رفت؟
به کجا بلکه نبینم، نقش چشمان تو را
با تبسم به جهانی که به سر دارد گیرد غم تو،
گفته ام در جان دارم غم چشمان تو را
حدیث اسماعیلی