یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

خواستم از تو بگویم قلمم یار نبود

خواستم از تو بگویم قلمم یار نبود
کاش هجران تو اینگونه دل‌آزار نبود

کاش از بغض نی آلوده نمیشد دل من
غزل از دست دو چشم تو گرفتار نبود

از تماشای عبور تو دل کوچه شکست
کاش این پنجره مصلوب، به دیوار نبود

هی تَرک پشت ترک رفتی و در آینه‌ها‌
چشمِ آسیمه سرم لایق دیدار نبود

شهر، بعد از تو سرابیست که در قامت شب
سایه‌ی ماه در این قصه پدیدار نبود

آمدی باخته‌ام، بُردی و رفتی ای عشق
بی‌گنه سوختم و هیچ سزاوار نبود


مرصاد رسولی

ای کاش...

ای کاش...
میتوانستم
داشته باشمت

بهانه
لبخندهای بی دلیل من.

مرصاد رسولی