یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

پایان ندارد بعد تو بارانِ دلتنگی

پایان ندارد بعد تو بارانِ دلتنگی
ویرانه می‌خواهد مرا طوفانِ دلتنگی

از حالِ سختم درد را باور کنی ای کاش
تنها تویی بر قلب من درمانِ دلتنگی

وقتی که دائم روح و جانم بی تو غم دارد
کِی می‌شوی با بودنت پایانِ دلتنگی

آوار را از روی احساسات من بردار
تا دور باشد کلبه‌ی ویرانِ دلتنگی

طاقت ندارم بار دیگر در قفس باشم

دیوانه‌ام هر لحظه در زندانِ دلتنگی

مهدی ملکی

تا آتش عشق در دلم شعله ور است

تا آتش عشق در دلم شعله ور است
چشمم به خداوند قسم بی تو تَر است

زخمی شده‌ام بس به زمین می‌افتم
مانند کبوتری که بی بال و پر است

مهدی ملکی

نگاهِت بهترین تصویرِ دنیاست

نگاهِت بهترین تصویرِ دنیاست
فدای چِشم‌های بی نظیرِت
تو حتی ساعتی هم دور باشی
یه دلتنگم که می‌مونم اسیرِت

تو از بس عطرِ عشقِت پخشه اینجا
که یارِت باز امشب گیج و مسته
طوافِت می‌کنم تا عمر دارم
تو رو این مردِ عاشق می‌پرسته

بمون تا فصل سرما دور باشه
که واسم عشقِ سرسبزت بهاره
جدا کن آخرِش قلبم رو از درد
که تنها مرهمم آغوشِ یاره

به قلبم حس و حالی ناب دادی
که لبریزِت بمونم با جنونم
تو باشی غرق دنیایی قشنگم
بمون تا شاعر عشقِت بمونم

نگاهم می‌کنی هی شاد میشم
وجودِت واسه من صدها شرابه
بمون با قلبِ من بانوی خوبم
که عشقِت باعثِ این حسِ نابه


مهدی ملکی

در جهانم قصه‌ای بد رنگ را پایان بده

در جهانم قصه‌ای بد رنگ را پایان بده
دردهای عاشقی دلتنگ را پایان بده

باز هم زخمی شدم با خنجری از درد عشق
آخرش در روزگارم جنگ را پایان بده

وای بر من، چشم زیبایت فریبم داده بود
در وجودت اندکی نیرنگ را پایان بده


تا ابد با من دلت بی رحم باشد خوب نیست
سخت بودن‌های قلبی سنگ را پایان بده

روز و شب دنبال تو سرخورده‌ی عالم شدم
اندکی در سرنوشتم ننگ را پایان بده

مهدی ملکی

پایان نده در قلب خرابم ضربان را

پایان نده در قلب خرابم ضربان را
ای کاش به حسرت نکشانی دل و جان را

وقتی که به سرسبزی زیبای بهاری
بی عطر تو باید چه کنم فصل خزان را

با شعله‌ی غم‌ها دلِ ویرانه‌ی من سوخت
انگار که آتش زده باشند جهان را

در زندگی‌ام باش که با شانه‌ی گرمت
لبریز کنی یکسره از عشق... زمان را

بی صبرم و پیوسته دلم بعد تو خون است
از بین نبر این دلِ بی تاب و توان را


مهدی ملکی

تا به کی حسرت دیدار تو را خواهم داشت

تا به کی حسرت دیدار تو را خواهم داشت
در وجودم غمِ بسیار تو را خواهم داشت

بی گمان بار دگر در دل دیوانه‌ی خویش
داغِ بوسیدنِ رخسار تو را خواهم داشت

باز امشب دل من بی تو فرو خواهد ریخت
بر سرم یکسره آوار تو را خواهم داشت

دوست دارم که فراموش کنم عشقت را
گرچه دائم غمِ پر بار تو را خواهم داشت

شک نکن تا به ابد بعد تو ناآرامم
باز دلتنگیِ دشوار تو را خواهم داشت


مهدی ملکی

می‌خندم و احوال دلم آرام است

می‌خندم و احوال دلم آرام است
اندوه همیشه در دلم ناکام است

احساسِ قشنگِ قهرمانی دارم
انگار درونِ دست‌هایم جام است


مهدی ملکی

آرامشِ بسیار به رویای دلم باش

آرامشِ بسیار به رویای دلم باش
جذاب‌ترین قسمت دنیای دلم باش

دائم دل من شاهد تنهاییِ سختی‌ست
برگرد کمی همدم شب‌های دلم باش

وقتی که پر از موجِ غمم بی تو پیاپی
با کلِ دلت ساحل دریای دلم باش


باید چه کند بعد تو این شاعر پر درد؟
با عطر تنت حسِ مداوای دلم باش

هر ثانیه درگیرِ عذاب است خیالم
پیوسته خودت قصه‌ی زیبای دلم باش

مهدی ملکی