ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
شاعری پر شور هستم تا دلم تب دار توست
از خیالت مینویسم، شعر من سرشار توست
شانهی گرمت برای دردهایم مرهم است
درد را از من جدا کن تا تنم بیمار توست
با تو هرگز نیمه شبهایی که دارم تار نیست
آنچه همچون ماه باشد بی گمان رخسار توست
در نگاهت حس و حالی ناب میبینم فقط
بهترین تصویرِ دنیا چشمِ بی تکرار توست
باش تا پروانه باشم روز و شب اطراف تو
تا ابد این یارِ عاشقپیشهات دلدار توست
مهدی ملکی
زیباییِ سرنوشت من یعنی تو
در کل جهان بهشت من یعنی تو
ای عشق رکوردِ مهربانی داری
معشوقهی خوش سرشت من یعنی تو
مهدی ملکی
رفتهای تا دل من خسته و بی تاب شود
بی تو دریای دلم شاهد گرداب شود
بی گمان بار دگر منتظرم میخواهی
سهم من باز چرا دیدهی بی خواب شود
قصد داری که به پایان نرسد گریهی من
یا که خندیدنِ من بعد تو نایاب شود
سرد و خاموش نکن خانهی احساس مرا
از چه رو شمعِ فروزانِ دلم آب شود
تا به کی اینهمه دیوانه و غمگین باشم؟
باش تا قصهی آشفتهی من ناب شود
مهدی ملکی
از عطر تنت کام گرفتم بانو
از بس که به من حسِ سرودن دادی
شاعر شدم و نام گرفتم بانو
مهدی ملکی
من با تو و قلب عاشقت خوشبختم
با عطر تو دارای خیالی تختم
ای عشق بمان که حسِ نابی داری
وقتی بروی غرق عذابی سختم
مهدی ملکی
این خانه بعد از رفتنت دنیای درد است
در سینهی طوفانیام غوغای درد است
امواجِ غم را دور کن از لحظههایم
وقتی چنین در قلب من دریای درد است
امشب که دارم بی تو از غم مینویسم
هر واژهی غمگین من معنای درد است
اندوهِ دوری را جدا کن از وجودم
این مردِ عاشق بعد تو رسوای درد است
آخر به پایان میرسم بی عطرِ جانت
در تار و پودم حسِ جانفرسای درد است
مهدی ملکی
بی تو دنیا را نمیخواهد دلم
خواب و رویا را نمیخواهد دلم
ساحلت را دور گردانی ز من
موجِ دریا را نمیخواهد دلم
بس معطر کردهای این شهر را
عطرِ گلها را نمیخواهد دلم
محتوای من نباشی در غزل
حسِ زیبا را نمیخواهد دلم
چهرهات را گر نبینم لحظهای
چشمِ بینا را نمیخواهد دلم
باش تا آینده را محشر کنی
بی تو فردا را نمیخواهد دلم
مهدی ملکی
ویران شدم بعد از تو در این ساحلِ سرد
دریای غم دارد درونش بی تو این مرد
باید چه میکردم که دردم را بدانی
فریاد کردم بارها برگرد... برگرد
باید مداوایم کنی با عطر عشقت
جا ماندهام بعد از تو در دنیایی از درد
ای وای بر من، وای بر من، وای بر من
با روزگارم عشقِ ویرانگر چهها کرد
اصلا چرا اینگونه بی تابم پیاپی
وقتی نمیفهمی غمت بر من چه آورد
مهدی ملکی