یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یکی دارد به دستش آیتی از زلف یارش را

یکی دارد به دستش آیتی از زلف یارش را
یکی با شعر می بافد امید روزگارش را
من اما داغ عشقش را نشان بر قلب خود دارم
خداوندا مگیر از من همین یک یادگارش را


علی کسرائی

ای کاش این لحظه‌ها

ای کاش
این لحظه‌ها
تنها بخاری بود که از جام شکسته‌ی خواب برمی‌خاست،
وهمی که در آینه‌ی صبح
خود را به نیستی می‌سپرد.

ای کاش چشمانم را می‌گشودم
و تو، ملکه‌ی شعرهایم،
در ساحل خاموش من ایستاده بودی،
با حضوری که هنوز
به موج‌های روحم آواز می‌داد،
نه کاهی که باد آن را از من ربوده بود.

انگشتانت،
چون شاخه‌ای که در باد نمی‌شکند،
در خاک من ریشه داشت،
و من،
در آینه‌ی زلال صدایت،
غباری پراکنده بر باد نبودم.

ای کاش این روزگار
تنها نقش گنگی بر سنگ قبر یک خیال بود،
و تو،
چون اشکی که در سینه‌ی شب می‌لرزد،
در عمق جانم فرو می‌ریختی،
با نگاهی که قلبم را
به آتش آه می‌کشید،
و آن خاموشی که میان ما زانو زده بود،
در ژرفای خود
دریایی از حسرت را
به ساحل گلویم می‌آورد،
جایی که هر واژه
زخمی ناسروده بود،
و هر نفس
هق‌هقی که در سینه‌ام
تا ابد دفن می ماند ...


رامین صحراگرد

چشم‌هایش را که می‌بست،

چشم‌هایش را
که می‌بست،
در
را
برایش
باز می‌کرد
تا
مقداری
واژه
بچیند
واژه‌های سیاه
برای شعرهای سپیدش
برای ترجمه‌ی دردها
شاید
در حاشیه‌ی کلمات
پیدایش کنند.


سید ادریس حسینی

السلام علیک یا صاحب الزمان

✨
                                

                                
                                
                            </div>
                            <div class=

محمد

تو خورشید باش

تو خورشید باش
تابنده
زندگی بخش
بی مرگ
دور دور دور

من آفتابگردان
از آنهمه دور گرمایت را خواهم یافت
رو به سوی تو خواهم آورد

تو
نگاهت به همه هست
من
نگاهم به تو باشد
کافیست!


مهردخت خاوری

صدای بی قرار و دلکشم باش

صدای بی قرار و دلکشم باش

خیال ابرهای سرکشم باش

زمستانی ترین باران و برفم

بیا اسفند روی آتشم باش


آتنا حسینی

اینجاست که انگار امید به دیوارِ دل رنگ میزند

اینجاست که انگار امید به دیوارِ دل رنگ میزند
رنگ هر دعاست که به هر سوی جان چنگ میزند
در گوشه گوشه حرم مطهرش هر دم
کسی است که به ضریح طلاییش چنگ میزند
وای که چه غوغا ها ، چه آشوب ها اینجا به پاست
انگار هر لحظه درون من نغمه‌ ای زنگ میزند
امید را اینجا معنای دیگری است
جریان زندگی است که در اینجا رنگ میزند
اینجا پر از وجود ، پر از عشق و انتظار و امید
هر بار دلم برای آن همه احساس تنگ میزند


شادمهر رضایان ابرقویی