ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
دیدار بین من و تو فرسخ ها فاصله دارد
من در برزخ خیال خود
اما
تو در برزخ آسمان ها
نگاهت میکنم
صدایت میکنم
اما
از روی قاب شیشه ای مکدر
راه من و تو اینگونه نبود
روی تن تو سردی سنگ
و
جامه ی من آفتاب سوزان
برای دیدنت یک روز
به برزخ آسمان ها رحیل میکنم.
فرشید فاضلی فارسانی
اشکهایت،
باران سیلزاییست
که در خلیج رنگارنگِ عشق
در دل معشوق،
توفانی بپا کرده است
سیدحسن نبی پور
چه بی اندازه دلگیرم از این دنیای آشفته
که جز غم در سرای سینه مهمانی نمی بینم
زمین با این همه وسعت شبیه تنگ ماهی ها
دراین وادیِ بی حاصل گلستانی نمی بینم
مسیر زندگی هامان پر از آشوبِ پی در پی
که در برزخ گرفتاریم و پایانی نمی بینم
پر از بغضیم و خسته از نگاه سرد غم هردم
که دیگر در تن آدم دل و جانی نمی بینم
خزان گردید و رفت از دستِ ما امید بودن ها
دراین دشت پر از اندوه ریحانی نمی بینم
لیدانظری
توی کویر چشمات
تشنه تر از آنم
که له له بزنم
دم دم های غروب
چشمام
آسمان گونه هایم
بارانی بود
تلی از تپه ماهورهای
گونه ام را شست و بر قلبم نشست
هر چه داد زدم
این منم
ولی دیدم
تو نیستی
سینه من چقدر خشک شده
گویی تب دارد
وقتی تو نیستی
کی تبم را پایین بیاره
خاطراتت
سیاوش دریابار
در این شهر
قلب اگر بگیرد
پولت باید بدود
وگرنه روی تختی از بیاعتنایی
میمانی تا صبحی که طلوع نمیشود.
پزشک
پیش از آنکه نبضت را بگیرد
کیف پولت را معاینه میکند
و نسخهای مینویسد از جنس بدهی
که دردی تازهتر به جانت میاندازد.
در اتاقهای سفید
حرف از سلامت است
اما رنگ اسکناس
ضربان را تنظیم میکند.
و من
میان این همه بیماری
از فقر مردهام
بی آنکه کسی معاینهام کند...
کیوان رادفر
عشق در کوزه و بر دوشت و من تشنه عشق،
میزنم زانو به پایت و دارم طلب ذره ای عشق،
کوزه را میشکنی و قلب تنهای من از غم نیز میشکند آه
اما
هیچ چیز در کوزه نیست
هرچه از کوزه میتراود در او نیست
یلدا خستو