یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

چه خوب است بدونی

چه خوب است بدونی
تو روز بارونی
واسه دل تنگی هام
تو باید بخونی
بارون بارون بارون
چه زیبای لطف آسمون
تو زیبای از جنس بلور
تمنای از جنس کهکشون

چه خوب است بدونی
تا عاشق نشی نتونی
یه مرد آسمونی
شب هجر جونی
فقط با گریه باشه
نتونی بتونی بدونی نتونی
نشونی نشونم نشونم نشونی

سیاوش دریابار

سلامت میکنم

سلامت میکنم
تا بدونی
حتی اگر فرسنگ ها ازت دور باشم
باز سلامتی ات را میخواهم
چرا صبح سلامت میکنم
چون همه انرژی خوب جهان
در صبح جمع میشه
پس تو هم بپذیر
که سلامتی تو
درمان همه دلتنگی هامه
پس دلتنگی من
سلام من

سیاوش دریابار

بیا جانا شبی دل را با ما صفا ده

بیا جانا شبی دل را با ما صفا ده
دل ما را به صیدش آب طلا ده

دل ما عمری است پژمرده مرده
خدا را امشبی تا صبح حیا ده

کنیز پیرمردیست مال دنیا
بیا یارا نگارا دیده ام جام بلا ده

حدیث عشق باشد یک امشب
دل غمدیده را پایان صد جفا ده

نمی‌گویم که با ما آخرت کن
ولی امشب دلم را سوی خدا ده

به صد برگ و حدیث رفتن عشق
حدیث گفتن و هم گفتنم شرم دلا ده

به هر خطی که هستی می پرست باش
که با می هستی ام را یارب جلا ده

بگو با ما که از رندی کدام است
که درد اندرون ما را دردی چه ها ده

نمی‌ارزه که دنیا پا بگیرد داد بیداد
دلا خو کن به خونابه به خونابه بها ده

در این زندان تنت را محترم دان
بیا دراین قفس دل ما را وفا ده

حدیث آخرت بس با ما قرین است
بیا با ما رازش بگو آن را به ما ده

نمی‌آیی شبی با ما بسازی
چگونه سوختن ساختن بر آشنا ده

بگو بر ما که عمری سوخته مانیم
حدیث راه عشق بر پیر مغا ده

بگو بر ما که ما خودشیفتگانیم
دمی بر ما شیفتگان کهنه سرا ده

نمی‌خواهی بیایی پس نیاید
نوش دارو شو و درمان به ما ده

حدیث عشق تو آمد به گوشم
بگو هرگز میا درد دریا را دوا ده


سیاوش دریابار

جرم من چیست؟

جرم من چیست؟
که اجدادم سیب خورند
از بهشت بیرونند
و دو برادر
بر سر هیچ بهم پرند
ومن از نوادگان قاتل باشم
پس
من از ریشه
نه حتی پاین تر
از بن مجرمم

جرم من چیست؟
پدرم
تو کوچه پس کوچه ها
ده مان
عاشق یک گیسو کمند
با چهرای
گندم گون
وعطری ماندگار
شد
و
من حاصل قایم باشک
بازیم
تحقیق کردم
لک لک ها مرا
نیاورده اند

جرم من چیست؟
که در دور ترین
خاطراتم
گم شدنم
را به یاد میاورم
و آجانی سیبیلو
به من لبخند میزد
که نترسم
و من بیشتر میترسیدم
ومادری دلواپس
ولی مهربان
مر ا در اعوش کشید
در شهری پر از لر
که کردش میخوانند
یادم است
سه بهار داشتم

جرم من چیست؟
که باغبان کاشت
استاد ساخت
ساقی اورد
و من خوردم
من را به جرم خوردن
محکوم نکنید

جرم من چیست؟
که خالقم
مرا وعده جوبش داده
که هرچه بخورم
سیر نشوم
قدری از سهم آن دنیا
این دنیا خورم

جرم من چیست؟
قاضی
من مجرم نیم
که حاصل میم
که وعده وی ام
پس من
بین دو می ام
ارام نی ام
نه خلق پی ام
که جرم نی ام

سیاوش دریابار

با نام خدا گفتم و دست بر قلم شدم

با نام خدا گفتم و دست بر قلم شدم
هزار کار بی او زدم این بار با او شدم
با نام خدا آغاز کردم کار امروزم را
تا دیروز بر دیگر امید امروز با یار شدم
.......
به کسی راز دل نگویید هر کس محرم راز نیست
به کسی دل نبندید هر کسی دلبند آواز نیست
با نام و یاد خدا قلم بر سندان و پتک بر ایمان
به کسی طعنه زنید که عمریست لایق ساز نیست

........
شاید برای دل من هم همدلی اشتباه بود
شاید در باغچه علفهای هرز یک دنیا بود
شاید دزدان شب باغ به غارت گلها آمدند
گناه دل باغبان چیست که باغ زیبا بود
.........
ما نوکران باده مستیم که عشق بازی میکنیم
آواز ساز شنیده ایم و با اتش دل بازی میکنیم
رندان به می طعنه میزنند و ما به می دلخوشیم
عمری به می دلخوش کرد ایم با می بازی میکنیم


سیاوش دریابار

اندوه دلم کم نشود هرچه تو خواهی

اندوه دلم کم نشود هرچه تو خواهی
رازش به کسی گم نشود هرچه تو خواهی

مهمان تو بودم به معشوق چه مربوط
مربوط شود یا هم نشود هرچه تو خواهی


سیاوش دریابار

به خط خوش نوشتم بر سر در

به خط خوش نوشتم بر سر در
که میآید اگرچه دیر یا دیر تر
ولی غافل که می آید به سویم
زمانی که خاکم گشته بستر

...‌عاشق آفریدند....
چو مه رویان به سنگ ما رسیدند
نه فاتحه نه قرآن نه ایه دیدند
یکی گفتا فلانی پس چرا مرد
همه گفتند چو عاشق آفریدند

سیاوش دریابار

معشوق اگر وفا کند محترم است

معشوق اگر وفا کند محترم است
از روی وفا جفا کند محترم است

عمریست که معشوق به جفا می سوزد
وین سوختن شمع بی صدا محترم است

یوسف که به هفت دری فرمان میداد
این اذن گرفتن از خدا محترم است

در کوفه اگر به چهر هزار رنگی بود
تک رنگ شدن در دشت بلا محترم است

آدم به خطا از بهشت بیرون شد
بازگشت به فردوس با خطا محترم است

هرچند در این چرخ به جفا می چرخیم
لب ریز می از روی شما محترم است

این موج متصل به دریا شدن است
این اتصال موج و دریا محترم است

سیاوش دریابار