ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
در بدرقۀ
واپسین شعشعههای خاطراتِ دیروز
نخستین برگِ سالنامۀ نوینِ زندگی را
رونمایی میکنم
نازنین لقائی
دلیل جوشش غزل وجود چشم های توست
معنای من برای تو بودنم زیر پای توست
سنگین نگاه میکنی وقتی که خالی از منی
بگو چگونه جان دهد جانم فقط برای توست
نوای دلنشین تو پر است در تمام من
سکوت می شوم فقط تمام من صدای توست
شنید چو از جنون من جنون گرفت خدای من
ملحد شد آخر قلب من خدای من خدای توست
در کف تنهایی چاه یوسف تو منتظر است
تو ای زولیخای زمان این یوسف فدای توست
تویی دلیل بودنم چگونه بی تو سر کنم
تو ای تمام هستی ام تمام من فدای توست
محمد خوش بین
من از منطق چیزی نمیدانم
دلم که تنگ می شود
به وقت شب
فلسفه بافی ماهی های حوضچه ی
افکارم
ماه را برای خورشید لُقمه میگیرند
میم طوبی مهدوی
به جز اینکه دلتنگم
و قلبم را با آهنگی غمگین خواباندهام،
بهجز اینکه دلتنگم
و حنجرهام را از آوازی محزون عبور دادهام،
بهجز اینکه دلتنگم
و دستهایم را در خلائی مشکوک از دست دادهام...
دلتنگم...
و صدایی که نمیشنوید
هقهق دور شدهء زنی رفته است
و اشکی که نمیبینید
خاطرهء پاکشدهء بلوغِ دستمالهاست
حالا سالهاست
که دلتنگی عضوی از بدنم شدهاست
با آن راه می روم
حرف می زنم
می بینم
می شنوم
و فکر می کنم به اینکه
چقدر رفتهای؟
چقدر؟! . . . .
ستاره جواد زاده
وقتی شعرهایم را
برای تو می خوانم
برق نگاهت
خرمن دلم را به آتش می کشد
اما
وقتی شعرهایم را
با چشمان تو می خوانم
انگار شعرم
اعجاز دیگری دارد
چشمهای تو
شعر مرا می خوانند
و من محو تماشایت می شوم
باز غوغا شد
چشمهای من و تو
سکوت را شکسته اند
آه!
در دلم
چه آشوب شیرینی برپاست
آه!
چشمهای تو . . .
مصطفی ملکی اَلَموتی
نو بهاری که زنم شانه به گیسوی شما
ماه را نیمه ی شب می شکند روی شما
سبزه و سوسن و سنبل ز سر شاخ بهار
هر سه افتاده به چنگ شکن موی شما
طعم شیرینی و گز نیست مناسب تا هست
پسته ی شور لب لعل شکر گوی شما
عطر گلهای بهاری به کناری و فقط
شامه ی تند من و غنچه ی شب بوی شما
شور بلبل به چمن خوب ولی عالی نه
تا که بند است هوایم به هیاهوی شما
بنویسید به مینای جهان با خط عشق
که منم زنده ترین کشته ی ابروی شما
در نسیم خوش نوروز و هوای شب عید
رنگ خوشبختی من آمده از کوی شما
روز و شب ورد و دعای سحرم این باشد
تا که خاموش شود چشم بد از سوی شما
ایمان کاظمی