ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
چانه که در چانه هایش
می نشست
قلبم می دوید
که بر لب هایش
زودتر بنشیند
لیلادهقان
بهار من..،
بیا و میان قطره اشک های چکیده بر
ورق های تقویم کهنسالم
همچون شبنم شکوفه کن
دیر گاهی ست..؛
که پنجره ها را گشوده ام برای نوازشِ دستانت
و شکل خنده اَت را کشیده ام
ما بین سطرهای خطوط پیشانی اَم
تا بیایی و غم های دلم
به دست فراموشی سپرده شوند!
مرتضی سنجری
همپای بارشِ برفِ شبانه
در خلوتِ کمنورِ خیابان
پیرزن رنجور با دستانی یخزده
دستکش میفروشد
نازنین لقائی
ابرها میبارند و میبارند
از دورترین فاصلهها
دست از جان کشیدهاند و
هر چه داشتهاند، آوردهاند
دلگیر!
زمینگیر!
دریا عاشق نمیشود...
سمانه فربد