ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
سلام
اسفند را
دود می کنیم
و به شادمانی با بهار
پیوندی دوباره می بندیم
تا با او سبز و شاداب بمانیم
و در مبارک باد شکوفه باران
عشق و امید را
در ریشه های فروردین می دوانیم ؛
شاید نوبهار آغازی
بر پایان اندوه هایمان باشد.
ایمان کاظمی
سر بر سینه ی کدامین بهار گذارده ای
با تو ام
آن دوردست
ماورای فصل ها
کسی هنوز در انتظارت نشسته است.
ایمان کاظمی
نو بهاری که زنم شانه به گیسوی شما
ماه را نیمه ی شب می شکند روی شما
سبزه و سوسن و سنبل ز سر شاخ بهار
هر سه افتاده به چنگ شکن موی شما
طعم شیرینی و گز نیست مناسب تا هست
پسته ی شور لب لعل شکر گوی شما
عطر گلهای بهاری به کناری و فقط
شامه ی تند من و غنچه ی شب بوی شما
شور بلبل به چمن خوب ولی عالی نه
تا که بند است هوایم به هیاهوی شما
بنویسید به مینای جهان با خط عشق
که منم زنده ترین کشته ی ابروی شما
در نسیم خوش نوروز و هوای شب عید
رنگ خوشبختی من آمده از کوی شما
روز و شب ورد و دعای سحرم این باشد
تا که خاموش شود چشم بد از سوی شما
ایمان کاظمی
گفتند که او خمار عشق است هنوز
شوریده و مست و زار عشق است هنوز
گفتم که برو غافل بیچاره بخواب
عالم همه بر مدار عشق است هنوز
ایمان کاظمی