یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

زندگی واژه عاشقانه هاست

زندگی واژه عاشقانه هاست
پر از رمز رسیدن
پر از خواهش و رویاست
زندگی پر از من و تو
پر از روزی رسیدن
جمع شدن توی یه دنیا
جشن و شادی رو گرفتن
به گمونم میشه گفت که
خانه ای خواهیم ساخت سایبانش همه مهر
زیر پا فرش غرور
و خدایی که در این نزدیکیست
پس بیا ما بشویم
این خود دلیل عاشقانه هاست

فریبا صادقی

آن فاخته که می پرد

آن فاخته که می پرد
از این پنجره به آن پنجره
دنبال چیست که مدام می سراید
کو...کو...؟!


زیتا رضایی

کلافه است...

کلافه است...
سرش را به بازویم تکیه می دهد
میگویم چرا نمی خوابی جانم؟
میگوید کلافه ام ،چند کلمه حرف بزنی خوابم میبرد
میپرسم چه بگویم این وقت شب؟
میگوید چه می دانم...مثلا از مهمترین اتفاق امروز بگو...
پیشانی و چشمانش را میبوسم و میگویم این هم مهمترین اتفاق امروز
لبخند میزند
دستم را میان دستانش میگیرد
چشمان اش را میبندد و به خواب میرود!
از آن گوشه ی پنجره، نور ماه روی صورت اش افتاده
در تاریکی مینشینم و سیر نگاهش میکنم
دست میکشم روی ابروهایش
در خوابی عمیق است
کلافگی اش بوسه بود که رفع شد الحمدلله!


علی_سلطانی

باشد یکی چشم به راهت

باشد یکی چشم
به راهت

باشد یکی راه
به آهت
باشد یکی آه
به آهت

باشد یکی دل
به دامت
باشد یکی دام
به پایت
باشد یکی پای
به پایت
.
.
تا که نارام نباشی!

رضا پریشان

چون سر زلف تو هنگامه باد

چون سر زلف تو هنگامه باد
سرکشم ,منقلبم ,کج کیشم
داستانهاست ولی ای همدم
هرچه هستم به تو می اندیشم

بین رویا و تقلای کمال
همچو منصور دگر اندیشم
وقت تکرار خطا و پندار
مفلسم سائلم و درویشم
کودم گرچه سپید است مویم
پیر دیرم که بریدی ریشم
کوچک است گنبد مینا چو حباب
پیش چشمی که گرفته پیشم
شاه بودم چه جهاندار و بزرگ
که نمود بیدق رویش کیشم

شهاب الدین مشائی

راه افتاد کسی پشتِ سرم

راه افتاد کسی پشتِ سرم
بر تنِ کوچه‌‌ٔ معشوقه نوشت
سایه‌‌ام منتظرِ یک‌ نفرم!

سیدمحمدرضالاهیجی