یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

جز تو

جز تو
من چیزی برای خواستن
نمی خواهم
این خوابُ خیال ها هم
بروند پیِ کارشان
که آبُ نان من توئی
تو

پرویز صادقی

تحفه درویش است

تحفه درویش است
که از پنجره اسکله خیال چیده شده است
تحفه درویش است
از لبالب دریا و گونه ناز آفتاب چیده شده است
آفتابی همچون روی تو
که از پس خیال من؛ تبدار سر زده است
و دستانی که از ترس سکوت تو ؛ دریا چیده است
لبالب دریا
اسکله ای آرام
آفتابی که قد کشیده
به غوغای سلام صبحت
چه صبح شیرینی ست
صبحی که سلام ش تو باشی
محسن بلوردی

وقتی یک حیوان وحشی

وقتی یک حیوان وحشی را در سیرک به حیوانی بی آزار مبدل می‌کنند،
آیا وحشی بودن آن را درمان کرده‌اند
یا فقط آن را با توسل به تحمیل ترس و زخم و گرسنگی رام کرده‌اند؟

کلیسا هم دقیقا همین کار را با انسان کرد:
انسان را با زور و ترس رام کرد
و اسم این کار را بهبود بخشیدن و درمان انسان نهاد،
در حالی که انسان فقط ناتوان و بیمار شد.

فردریش نیچه

فقط کافی بود به پشت سرش

فقط
کافی بود به پشت سرش
یک‌بار
برگردد و برگشت
یک قاضی دیوانه از همان ساعت
در من
نشست و حکم بازی کرد
که زیر لب
مدام می‌گوید:
دوستت نداشت, می‌فهمی؟


احمد صفری

هنوز هم وقتی بغل می کند

هنوز هم وقتی بغل می کند
دلم نگاهت را,
تمام حسرتم, اشک می شود
تا به قربانگاه آه
تشنه سر نَبُرند
خیالم را.....

اعظم حسنی

طبیعت هر چند یک بار

طبیعت هر چند یک بار
برای جلوگیری از دلسردی ما،
برای وادار ساختن ما به تحمل زندگی
و بالاخره برای آنکه فرصتهای مناسب انتحار را
از دست ما برباید ظاهرا اندکی
به چشم محبت آمیز به ما می نگرد.

+ویکتورهوگو