ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
قدرِ آن
دوستت دارم ، را
که گفته ام، بدان
آن را
از دلِ سنگ
بیرون کشیده ام
مروت خیری
قسم به ماه،
که شب در چشمانت خسوف کرده
در برابر سیاهی چشمانت،به ماه می نگرم
گم میکنم عاشقانه هایم را
می ترسم از این زبان که با دل دست به یکی شود
امیر محمد حسرتی
چند وقتی است که بی حوصله و خاموشیم
لب فرو بسته ز گفتار تناتن گوشیم
شربت و شهد گوارای وجود رفقا
ما از آن جانورانیم که خون می نوشیم
علی_اکبر_یاغی_تبار
گلستانی به پا کرده خدا برصورتش امّا
چنان میترسد ازبوسه که گل میترسد از چیدن
دهد پندم همان موجی که دورم میکند ازاو
پُرم ازگوشماهی ها برای حرف نشنیدن
کاوه_احمدزاده
شما ! که روزنامه می خونی
کتاب های خوب خوب می خونی
بگو به من...
در شهر قرنطینه ی عاشقان
بوسه ی تبدار از لب و لپ دلدار
چیدن مُجاز است ؟!
#محمد_مولوی
قصد جانم داشت آن چشمان سگ دارش ولی،
جای وحشت بیشتر دیوانه ی چشمش شدم ...
امیرحسین خطیبی
کفر یعنی ، ناگهان پای رعیت زاده ای
از خطوط قرمز ایل و تبارش بگذرد!!
استاد محمد سلمانی