ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
قدم گزار به قبری که علمدار کربلاست
اگر راست گو هستی وفادار کربلاست
به قلب و جانت یکی باشو در سخن
دو پهلو مگو سخن کار دار کربلاست
تو نیت کن و قلب خود را سازه کن
تو خود مردی و او راهدار کربلاست
بشارت دهم شفایت دهد او قویست
که باب الحواج است اوزارکربلاست
من از باتن ات چون خبردارگشته ام
تجسس مکن او شرف دار کربلاست
سیاست گرتو داری و منم خواندهام
خبر دادمت چونکه سردار کربلاست
اگر خواهی از افکار من سر در آوری
من ام جعفری خود گرفتار کربلاست
تو خود فکر کرده ای با خبر گشته ای
برو پاک باش و او رقم دار کربلاست
علی جعفری
من نه آنم که دل از دیدهء تو بَر بِکَنَم
من همان عاشقِ هر روزِ تو یارم ، بِنشین
بگذار خانهء دل را به تو تقدیم کنم
ز غمِ فراق ، مُردن شده کارم ، بِنشین
نتوانم که بدونِ تو نفس تازه کنم
تو بیا تا که نفس هست، نگارم ، بِنشین
همه اندوختهها را میسپارم بر باد
چون تو باشی همه چی هست کنارم ، بِنشین..
علیرضا تندیسه
به دریا تکیه دادم غرق گشتم
به اَبرا تکیه دادم برق گشتم
به زیرِ سقفِ چترم در خیابان
قدمها میزنم تا بند شه باران
مهین بزرگپور سوادجانی
عزیز من تو چه دانی که درد یعنی چه؟
سکوت و هق هق پنهان مرد یعنی چه؟
و پشت ظاهر خندان و پر نشاط و صبور
رُخی شکسته و پُر چین و زرد یعنی چه؟
به شهر مُرده و در ازدحامِ انسان ها
دلی که از همه جا گشته طرد یعنی چه؟
قدم زدن به خیابانِ خلوت و متروک
میان این شب غمگین و سرد یعنی چه؟
غروب و موج غم و عابری که در ساحل
نشسته خسته و تنها و فرد یعنی چه؟
ستیز با غم و افسردگی و ناکامی
شکست خوردنِ در این نبرد یعنی چه؟
تو و بهارِ دل انگیز و عشق و آرامش
عزیز من تو چه دانی که درد یعنی چه؟
مهدی رنجبر