-
۵۴
پنجشنبه 3 اسفندماه سال 1391 08:05
کاش دستان خدا پیدا بود تا در آن وقت که بی حوصله وتنهایی ودلت از غم دنیا مملو بزنی تکیه برآن و بخندی به همه رنج جهان
-
۵۳
شنبه 28 بهمنماه سال 1391 14:51
بـغـض داری؟ آروم نـیستی؟ دلت بـــراش تـــنــگــــــــ شده ! حــــوصله هـیـچـکسو نــــداری ؟! اشکال نداره. . . یــاد لحظه ای بیفت کـه ؛ اون هــمه ی بی قــــراری هــای تــــو رو دیــــــد، امـــــــا ! چشماشو بست ورفت
-
۵۲
شنبه 21 بهمنماه سال 1391 15:16
نسیـــم ، دانــه از دوش مـورچــه انـداختــــ . . . . . مورچـه دانـه را دوبـاره بر دوشـش گرفــت و رو به خــدا گفــت: ...... گــاهــی یــادم مـــی رود کــه ، هستی. . . !!! کـاش بیـشتـــر نسیــ-م بــوزد . . . . .
-
۵۱
سهشنبه 17 بهمنماه سال 1391 10:31
امکان هجرت تو تراوش می کند،از خطوط مبهم نگاهت من پیشتر،دیده بودم جرقه محال ماندنت را در سایش دستانمان به رفتنت ایمان دارم، چون ماهی آزاد به جریان آب نبودنت، مرا در سطح بزرگ اشکهایم پر از عطش میکند چقدر سنگین شده اند شانه هایم! آخر بعد از تو ترازوی تنهایی ام شده اند...
-
۵۰
شنبه 7 بهمنماه سال 1391 22:03
آرزو کن با من که اگر خواست زمستان برود گرمی ِ دست ِ تو اما باشد آرزو کن با من “ما” ی ما ” من” نشود سایه ات از سر ِ تنهایی ِ من کم نشود
-
۴۹
دوشنبه 25 دیماه سال 1391 16:10
شگفتا از من ،که توکلم بر مردم است وتوقعم از خدا شگفتا از من، که هر آنچه خواسته ام کرده ام ، با اگر خدا بخواهد شگفتا از من،،که تنها اندوه را به میهمانی خدا می برم وسهم شادی را نمی پردازم...
-
۴۸
چهارشنبه 20 دیماه سال 1391 09:26
روزگار به من آموخت هیچ کس شبیه حرف هایش نیست..
-
۴۷
یکشنبه 17 دیماه سال 1391 10:45
خیلی وقت است تمام آرزوهایم را خط زده ام تنها یک آرزو دارم خدایا تمام آرزوهای خط خورده ام را برآورده کن.. خدایا ببخش مرا...
-
46
جمعه 15 دیماه سال 1391 10:18
خدایا در دوراهی زندگی ام تابلوی راهت را محکم قرار بده نکند که با نسیمی راهم را کج کنم
-
۴۵
شنبه 9 دیماه سال 1391 22:20
" واسه دلی که به خودتون وابسته میکنید طوری خاطره بسازید که بعد از شما هم بتونه زندگی کنه ..."
-
۴۴
شنبه 9 دیماه سال 1391 15:43
حــــس خوبـــــی نیست در رویــــای کسی گـــــم شوی کــــــه فکــــر تـــــو حتــــی در خوابــــــش هم نمیگنجـــــــد ... !
-
۴۳
سهشنبه 5 دیماه سال 1391 15:37
دلـــــم براے تــو کــه نه, ولـ ــے َبرای روزهــا ی باهمـــ بودنمـان تَنـگـــ شده براے تــو که نه ، ولے برای "مواظِـ ـب خودت باش" شنیدن تَنـگــ شده براے تـــو که نه ، ولے برای نگاهـ ـے که تا پیچ سَرکوچه تعقیبم میکرد تَنـگــ شده براے تـــو که نه ، ولے برای دلے که نگرانم میشد تَنـگــ شده
-
۴۲
یکشنبه 3 دیماه سال 1391 09:14
کمی دروغ بگو خسته ام " پینوکیو " اینجا آدمها " دروغ های شاخدار " می گویند ودماغ دراز خود را " جراحی پلاستیک " می کنند..
-
۴۱
جمعه 24 آذرماه سال 1391 22:02
میخوانم تو را وقتی تو باشی فصل ها همه بهارند نه سرمای زمستان نه باد پائیزی قادر به شکستنم است تو بمان با من تا همه فصل ها پر ز شکوفه بهاران باشد
-
۴۰
دوشنبه 20 آذرماه سال 1391 21:20
پاییز باشد یک آلاچیق شاعرانه یک میز دو نفره دو فنجان قهوه ی داغ بوی خاک پاک نم آلود ریزش کرشمه آلود برگ های زرد و سرخ نسیم ملایم از لابلای چوب های حصیر نفس های عمیق و آرامشی از جنس خدا ...
-
۳۹
یکشنبه 19 آذرماه سال 1391 15:34
پنجره رابازکن بیا! داردآفتاب می رود - غروب شود دارد دیرمی شود خودمان هم اگرنخواهیم دست های مان - میانِ راه گم می کنند هم دیگر را .
-
38
شنبه 18 آذرماه سال 1391 15:18
افسانه ها را رها کن دوری و دوستی کدام است؟ فاصله هایند که دوستی را می بلعند من اگر نباشم دیگری جایم را پر میکند به همیـــــــــــــــــــن ســــــــــــادگـــــــی ....
-
37
چهارشنبه 15 آذرماه سال 1391 11:28
هیچکس با من نیست !… مانده ام تا به چه اندیشه کنم… مانده ام در قفس تنهایی … در قفس میخوانم… چه غریبانه شبی ست… شب تنهایی من!… تبریک میگم یکساله شدی " یک روز بارانی "
-
36
شنبه 11 آذرماه سال 1391 15:55
خورشید جاودانه می درخشد در مدار خویش ماییم که پا جای پای خود می نهیم و غروب می کنیم هر پسین این روشنای خاطر آشوب در افق های تاریک دوردست نگاه ساده فریب کیست که همراه با زمین مرا به طلوعی دوباره می کشاند ؟ حسین پناهی
-
35
شنبه 4 آذرماه سال 1391 21:36
آدمها مثل کتابند برگرفته از مطالب جالب از روی بعضیها باید مشق نوشت از روی بعضیها باید جریمه نوشت بعضیها را باید چند بار خواند تا معنیشان رافهمید بعضیها را باید نخوانده کنارگذاشت ! آدمیان به لبخندی که برلبها می نشانند و به احساس خوبی که برجا می نهند، ماندگارند ...
-
34
دوشنبه 29 آبانماه سال 1391 22:18
این روزها خــــ ی لی ها خیلی کارها را در حق آدم می کنند وآخرش می گویند ببخشید حلال کنید.
-
33
شنبه 27 آبانماه سال 1391 22:20
همیشه دعا کنید : چشمانی داشته باشید ؛ که بهترین ها را در آدم ها ببیند ! قلبی که خطاکار ترین ها را ببخشد .... ذهنی که بدیها را فراموش کند ، و روحی که هیچگاه ، ایمانش به خدا را از دست ندهد ... !!!
-
32
چهارشنبه 17 آبانماه سال 1391 21:10
هوا کبود شد، این ابتدای باران است دلا دوباره شب دلگشای باران است نگاه تا خلاء وهم میکشاندمان مرا به کوچه ببر، این صدای باران است سلمان هراتی
-
31
دوشنبه 8 آبانماه سال 1391 15:56
کوچه ها را باریک بسازید تا آدمها بهم نزدیکتر شوند حتی در یک گذر...
-
30
یکشنبه 30 مهرماه سال 1391 11:11
دیریست در هوای دلم پر نمی زنی!! در دست من اگر قفسی دیده ای بگو...
-
29
سهشنبه 11 مهرماه سال 1391 09:19
آرزوهایم هوایی میشوند ... به باد میروند ... دود میشوند ... حس میکنم معتاد حسرت هایم شده ام
-
28
چهارشنبه 29 شهریورماه سال 1391 08:19
چه زیبا نقش بازی می کنیم وچه آسان در پشت نقاب هایمان پنهان می شویم... حتی خدا هم از آفرینش چنین بازیگرانی در حیرت است...
-
27
شنبه 25 شهریورماه سال 1391 08:49
در کتاب احساس واژه فاصله یک فاجعه معنا شده است تــــــــو توانایی آنرا داری که به این فاجعه پایان بخشی
-
26
یکشنبه 8 مردادماه سال 1391 23:17
روزگــــــــــــــار به مــن آمــــــــــــــــــــوخت هیچ کس شبیه حــــــــــــــــرف هایش نـــیست.
-
25
دوشنبه 29 خردادماه سال 1391 08:36
پرنده ها کنار هم آشیانه میسازند وانسان ها کنار هم خاطره...