یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

حال و هوایت گاه ابری گاهی بارانیست

حال و هوایت

گاه ابری گاهی بارانیست

صبح

در چشمت

میخندد

و

شب با تو

چشمش را می بندد


((نوشین کریمی))

دست هایت را بمن بده،

دست هایت را بمن بده،

می خواهم آشیانی درست کنم

تا درآن آسوده بخاب روم..

شانه ات را بمن بده

که پناهگاهی امن برای غصه هایم شود..

چشمهایت را بمن بده تا دلم روشن شود..

تو خودت را به دست من بسپار،

من هم دستهایم را روی شانه هایت می گذارم

و در چشمان روشنت

عاشقانه نگاه می کنم..

نگاهی پر از اطمینان

،در لحظه های تلخ،برای روزهای سخت..

من تلخیه روزها و لحظه ها را

برایت مثل عسل شیرین می کنم،

تو بگو چه می کنی؟!خودم بهتر می دانم..

می خواهم تو برایم بگویی...

با روحم،چشمهایم،

و با قلبم چه می کنی؟؟


((زهرا والهی))

زمان کتیبه ها را کهنه میکند

زمان

کتیبه ها را کهنه میکند

کوه ها را فرسوده

و

عمر من را کوتاه

به دوست داشتن تو اما

قدمت میدهد


((مریم نظریان))

نه دامیست نه زنجیر ...

نه دامیست نه زنجیر ...

همه بسته چراییم؟

میدانید چرا نیلوفر در مرداب گل میدهد؟

میدانید چرا نیلوفر در مرداب گل میدهد؟

چون به همه ثابت کند در بدترین شرایط هم میتوان ؛
زیبا بود..
شاد بود..
قوی بود..
و امید داشت...!!

حق با بودایی ها است.

حق با بودایی ها است.
آدم های گناهکار
به مرگ محکوم نمی شوند،

به زندگی محکوم می شوند...

از پنجره به پیاده‌رویِ مملو از جمعیّت نگاه کرد.

از پنجره به پیاده‌رویِ مملو از جمعیّت نگاه کرد.
گفت: می‌بینی، لباس‌هایی هستند که راه می‌روند،
دروغ می‌گویند،
عاشق می‌شوند،
می‌میرند...
کمتر لباسی آن بیرون است که درونش "انسان" وجود داشته باشد.
به‌راستی که این دنیا یک رختکنِ بزرگ است.

آیا کسی آنقدر دوستت دارد که از جهان نترسی؟

آیا کسی آنقدر دوستت دارد
که از جهان نترسی؟