ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
باید باور کنیم
تنهایی
تلخترین بلای بودن نیست
چیزهای بدتری هم هست
روزهای خستهای
که در خلوت خانه پیر میشوی
و سالهایی
که ثانیه به ثانیه از سر گذشته است
تازه
تازه پی میبریم
که تنهایی
تلخترین بلای بودن نیست
چیزهای بدتری هم هست
دیر آمدن
دیر آمدن
چارلز بوکوفسکی
از مـن رمقی به سعی سـاقی مانده است
وز صحبــــت خلـــق ، بیوفایی مانده است
از بـاده دوشــــین ، قــــدحی بـیش نــمـاند
از عمـــر نـــــدانم که چه باقی مانده است
خیام
در این گذرگاه
بگذار خود را گم کنم در عشق
بگذار از ره بگذرم با دوست ، با دوست
ای همه مردم ، در این جهان به چه کارید ؟
عمر گرانمایه را چگونه گذرانید ؟
هر چه به عالم بود اگر به کف آرید
هیچ ندارید اگر که عشق ندارید
وای شما دل به عشق اگر نسپارید
گر به ثریا رسید هیچ نیارزید
عشق بورزید
دوست بدارید
فریدون مشیری
هر شب وقت دلتنگی
من و تو تمام کافه های شهر را قرق می کنیم
تو جام می شوی
من ازعشق تو می جوشم و شراب می شوم
من تن می شوم ، تو جان من می شوی
دست در گردن هم
ترانه های مشترکمان را از صدای یا کریم های پشت پنجره
تا نوای زنجره های ایوان آن خانه قدیمی
میخوانیم و می خندیم
می خندیم و گریه می کنیم
تو می افتی من دست ترا می گیرم
من می افتم و تو مرا تلو تلو خوران گیج گیج
مثل شیشه ای در دست سلامت به خانه می رسانی
و من حرصم میگیرد که چرا گزمه های شهر
ما را به جرم بد مستی حد نمی زنند
آنها عاشقی را که هرشب خیابان را
با سایه اش گز می کند کاری ندا رند
نسرین بهجتی
یکدیگر را دوست میداریم
یکدیگر را کامل میکنیم
امّا مالک هَم نیستیم
نمیتوانیم آنچه را به ما تعلّق دارد
به خود هدیه کنیم
عشق هدیهیی فرابشریست
مارگوت بیکل
یک شب نزدی سری به تنهایی هام
تا باز شود دری به تنهایی هام
هر روز اضافه می شود با هر شعر
تنهایی دیگری به تنهایی هام...
#جلیل صفربیگی#
مثلِ کشاورزی که برای گندمش؛
برای دوست داشتنت عرق ریختم،
و آفت به مزرعه ام زد،
لعنت به آفت ها!
آخ... مرا ببخش،
یادم نبود که دوستشان داری...