یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

محبوبم !

محبوبم !

سال هاست

نامه های عاشقانه ام را

با علاقه ای سوزان

در روبانی به رنگ آبیِ عشق

دسته می کنم

سرِ طاقچهٔ دلم می گذارم

رازهای سر به مهری

که جز به دست تو

گره ازآن باز نمی شود

پرویز صادقی

دلم دریای عشقی ست

دلم دریای عشقی ست

که امواجش

اسم تو را به ساحل می ریزند

پرویز صادقی

با تو جهانگردی می شوم

با تو

جهانگردی می شوم

که تمام رؤیاها را

زیر پا می گذارد


پرویز صادقی

با تو جهانگردی می شوم

با تو

جهانگردی می شوم

که تمام رؤیاها را

زیر پا می گذارد


پرویز صادقی

می دانی محبوبم

می دانی محبوبم

هر که مرا می خواند

گمانش که شاعرم

و نمی داند

من فقط تو را می نویسم

تو که لاجرم

یک عاشقانهٔ بی بروبرگردی

پرویز صادقی

پشت لبخند هر واژه ام

پشت لبخند هر واژه ام

اندوهی گریه می کند

وقتی به مقصدِ تو

چون قطاری بی سفر


در ایستگاه عشق

خاک می خورم

پرویز صادقی

وقتی من چنین می خواهمت

وقتی من

چنین می خواهمت

و تو

هیچ گونه نیستی

معلوم می شود گریه ها

بیهوده به دنیا نمی آیند


پرویز صادقی

لب هایت واژگان عاشقانه ای ست

لب هایت
واژگان عاشقانه ای ست
که وقتی ورق می خورند
از دورِ عشق
بارانُ آغوشُ بوسه ها می آیند



پرویزصادقی