ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
بوی باران
بوی خیسی خاک
بوی عاشقی
بوی با تو بودن
بوی ترنم نگاهت
عطر گیسوان تو
عطر لبخند مهر تو
عطر ترانه های ماندگار تو
عطر گل یاس وجود تو
عطر مستانه ذوق تو
مستم کند و حیران شوم
آتشم زند و شعله ور شوم
مجنونم کند و آواره شوم
خانه به دوشم کند
و محتاج آشیانه ات شوم
به یک نظرت
در بدر کاشانه شوم
بیا بنشین در بر دوست
بیا بگذر از این گذر دوست
بیا و بنشان نام خود بر قلب دوست
که هر آنچه دارد این دوست
ز روی پری چهره توست ای دوست
پای بنه بر دیده منت من
پای نگذار بر خواهش تمنای من
پای نهاده بر کلبه چوبی ذهن من
پای تو بر این باور شیرین زبان من
پای سرنوشت ، نوشته بر طومار عشق من
می گذرم بر این چند روز مانده
میگذرم بر بازار عاشق کشان
می گذرم بر تارک دنیای ، گذران
می گذرم با تو در کلک خیال انگیز
می گذرم با همه خواستن های تو
شادم و مسرور که یافتم تو را
شادم و خرسند که عاشقم با تو
شادم و خندان از این بزم عاشقانه
شادم و مغرور که چون تو را دارم و بس
شادم بر این لحظه که دگر ندارم هیچ آرزویی
حسین رسومی
* نگاه خستهام افتاد در غبار مسیر *
صدای گمشدهام را کسی نکرد اسیر
* خستهام ز گفتگو با سایههای بیصدا
سایهات ای کاش میآمد مرا در تسخیر
* افتاد عرش دلم تا تهِ سکوتِ غریب
که هیچ راه نجاتی نبود از تقدیر
* در این حصار خیالات مرده، میمیرم
بدون نام تو حتی، آسمان دلگیر
* غبار حادثه شد سرمهی چشم دلم
به هر بهانهی باران، به هر عبور دلیر
* مسیر ، بسته شد انگار از غروبِ نگاه
* نگاه خستهام افتاد در غبار مسیر * . . .
فرزاد دانشور
ایران من زیبای من
ای خاک پاکت توتیا
تاریخ تو پر ماجرا
زیباترین جغرافیا
آرش کمانش زه شده
هامون نشسته تیر او
از حد و مرز میهنم
از هند تا اسپانیا
از شیر خورشیدت بگو
از تخت جمشید کهن
از کورش و از داریوش
کمبوجیه تا بردیا
سر برکشد بر آسمان
کوه دماوند ت ولی
در پیش پای زاگرس
سر خم کند هیمالیا
وقتی که بم لرزید شب
ایران سراسر تب گرفت
بر قامتش رخت سیاه
گویی گرفت قانقاریا
سرسبز هستی در شمال
خونگرم مردم در جنوب
سبز و سفید و قرمزت
شد افتخار آسیا
من یک وجب از خاک آن
با جان برابر دانمش
سرباز خاک میهنم
دشمن نداند گوئیا
کرد و بلوچ و ترکمن
فارس و لر و ترک و عرب
تسبیح وار در یک مدار
از ماد و پارس و آریا
در قلب یک ملت تویی
مانا و جاویدان شوی
کردم برایت این دعا
در پیشگاه کبریا
عبدالنبی اکبری
برگرد و بیا رو به سقوطم بی تو
هر لحظه در این حال و هوا می میرم..
در چشم تپشهای ِ دلِ مضطربم
با فُرمِ شبیخونِ بدی درگیرم..
از چرخشِ این عقربه ها می ترسم
در ساعت این خانه به شب زنجیرم..
باید که تو همواره کنارم باشی
سنگین و غریبانه نفس می گیرم...
فرزانه فرحزاد
با دو صد من عسلم نمیشه خوردت
پیش دوست و آشنا نمیشه بردت
تو همیشه با خودت یه دنیا قهری
توی جام مردما مثال زهری
آسمون به چشم تو تیره و تاره
ریسمون سیاه و سفید برات یه ماره
خوب و بد برای تو فرقی نداره
هر گلی رو میچینی میگی یه خاره
از چشات عینک بدبینی رو بردار
این همه خلق خدا رو تو نیازار
فروغ قاسمی
رویای من سودای توست
کعبه ی دل سرای توست
هرگــز ز ســـــر برون نشد
مرغ دل در هـوای توست
گویـی به جــان می شنود
یکســره در نـوای توست
چــــــاره درد قـلب مـــن
در گـــــرو دوای توست
دانــــی کـه آرزوی مـــن
روی تو و صـدای توست
لطف و نظـر به مـن نمــا
ورد زبـان وفــای توست
جواد مهاجرپور