یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

رخ گلگون تو آیینه شرم

رخ گلگون تو آیینه شرم
تن تو چون پر پروانه‌ها نرم

دل پرمهر تو از شعله عشق
دل ما را به غربت می‌کند گرم


فروغ قاسمی

تویی مونس تویی غمخوارم ای گل

تویی مونس تویی غمخوارم ای گل
در این دنیا تو هستی یارم ای گل

به دورم گلعذاران در تب و تاب
تو هستی مه به شام تارم ای گل

تویی گلشن ز مهر و مهربانی
به پای چون تویی من خارم ای گل

همه عمرت بلاگردان عاشق
بلا از من بگردان زارم ای گل

دل تو آینه روح تو باران
تو را خواهم تویی دلدارم ای گل

به هرجا می‌روم رنگ و ریایی ست
از این رنگین کمان بیزارم ای گل


فروغ قاسمی

بیا ای چشم آبیت رنگ دریا

بیا ای چشم آبیت رنگ دریا
بریم با هم دیگه گشت و تماشا

بشینیم روی سنگی تک و تنها
بگیم از امشب و دیروز و فردا

بخونیم نغمه‌های عاشقونه
نگیریم بهر یکدیگر بهونه

به تن از مخمل سبز صداقت
بپوشیم جامه عشق و عطوفت

به زیر نوری از مهر و محبت
شوم تنها عروس شهر غربت

مشو از من جدا با هر فریبی
اگر با من بمونی کی غریبی


فروغ قاسمی

بزن لبخند و شادی کن بهاره

بزن لبخند و شادی کن بهاره
گل پامچال گل سنبل به باره

برای دیدن رخسار بلبل
دل گلدون خونه بی‌قراره

فروغ قاسمی

پنجره را تو بسته‌ای دل نگران نشسته‌ای

پنجره را تو بسته‌ای دل نگران نشسته‌ای
نه گلبنی نه گلشنی به چشم تو گل شده خار

سبزه سبز سبزه زار مژده دهد ز نوبهار
مژده دهد به سنبل و به ماهیان بی‌قرار

سپاه تندر جوان نعره کشد در آسمان
باده بریزد به خم منتظران تک سوار

قطره باران بهار ریزه الماس خدا
به گردن نوگل عشق حلقه شده چنان نوار

دست هنرمند بهار به مخمل سبز زمین
دفتر صدها گل عشق به گوشه و به هر کنار

جوانه زد به دل امید حلول سال نو رسید
شاپرک دلم ببین بوسه زند به دست یار

شکوفه‌ها شکفته شد به باغ خاطرم کنون
مرا ز سال نو بگو گذشته‌ها مرا چه کار

سنت نوروز تو را بسته خدا به فرودین
تا که نفس کشد زمین جان بدهد بر گل و خار

فروغ قاسمی

الهی رحمتی رحمت به ما کن

الهی رحمتی رحمت به ما کن
ز ما بند هوس‌ها را جدا کن

زبان روزه‌ام خوانم دعایی
الهی تو قبول این دعا کن

قسم بر گلشن خوشبوی قرآن
دل ما را پر از مهر و صفا کن

به یمن مقدم ماهی مبارک
اگر دردیست بی درمان دوا کن

فروغ قاسمی

گل گندم تویی من دانه جو

گل گندم تویی من دانه جو
تو سروی همچو شمشادی منم مو

منم خشکیده در ویرانه غم
تو سرسبزی تو داری ساقه‌ای نو

فروغ قاسمی

منم در غربت و دورم ز یاران

منم در غربت و دورم ز یاران
چو یوسف در ته چاهی به زندان

به خاکستر نشینی تا کی و چند
منم افتاده بر خاک ای سواران


فروغ قاسمی