ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
مناجات نامه آدینه
الهی ، در عجبم از انسانها که کرات را در می نوردند
تا به وجود تو دست یابند،
ولی خویش را نمی کاوند تا به درون خود راه یابند وحضور چون تویی را حس کنند.
الهی تو هر آنچه آفریدی مثبت آفریدی و آنچه را منفی می بینم ما سبب بودیم.
الهی آنچه ذهن ما را به خود مشغول کرده است، تویی وتنها تویی که لیاقت پرستش داری..
الهی در کا ئنات کراتی آفریدی تا موجودات مامن گزینند.
الهی هستی، که هستم و یگانه ، تنهایی، که می پرستم
الهی همه هستی را تیره و تارکردی تا نور هدایت را گم نکنیم
الهی بر هر که روح الهی خود را دمیدی، خرمن وجودش را بارور کردی
الهی یگانه بی همتایی و آفریننده ی دانایی
الهی گرمای محبت تو، تنور قلبهارا گرم میکند و خشت خام آدمیت را می پزد
الهی ستارگان را در کائنات، شمعی قراردادی، تا رهروان ره گم نکنند و محققان ازمسیر تحقیق منحرف نشوند
الهی جسمی دادی که با آن مسیروصل تو پوییم و اندیشه ای دادی که با آن شکرتوگوییم
الهی خردی دادی ، تا من بنده همچون تویی باشم. زایش بپا کردی و مرا زاینده کردی
الهی
مخلصان بسوی تو می تازند و عاشقان در کنف جلب رضایت تو می تازند
. خواسته شان را تو مستجاب کن، که دیگران نتوانند، ساز زندگیشان را تو نواز که دیگران ننوازند
الهی چون در خود نگرم از وجود تو با خبرم و چون بر جهان نگرم حسن تو در نظرم
خداداد آدینه
رفیق روزهای تنهایی سفر نرو
با سلام آمدی جانم، بی خبر نرو
من با تو و دنیای تو عادت کردم
با هم آمدیم نگارم، یک نفر نرو
سجاد بامیر
ز عشقت نغمه ای سر میدهم
عاشقانه من به تو دل میدهم
در کنارت هر زمانی اندک است
حس و حالم در برت چون کودک است
مهسا احسانی فرد
و این دستاورد بزرگی بود من از ماه و خورشید گذشتم
از شب عبور و روز را فراموش کردم
تا
در چشمانت و در پهنای بازوانت آرام بگیرم
مرتضی عباسی
منم فرزند ایران، سرفرازان
که هستم وارث مهرِ دلیران
زمین از خون یاران استوار است
که نام ایران تا بیکران است
دلیرانند در هر گوشهی خاک
که دشمن را کنند از ریشه بیباک
چو کاوه، گر خروشی در بر آرم
جهان را از نهاد خویش دارم
ز عهد کورش و داریوشِ شاهان
نشان از اقتدار است در سپاهان
به هر میدان که پا بنهاد مردان
ز نام ایرانم لرزید دوران
چو کوهی سخت و استوار باشم
به پای عشق میهن برقرار باشم
که جانها دادهاند از بهر جانم
بماند پایدار این خاک پر نور
که ایران سرفراز است و پرشور
جهان داند که ایران جاودان است
ز خون پاک یاران قهرمان است
امین افواجی
که قلبم شکستی امیدم نبودی
به پایان شب ها سپیدم نبودی
چو از برگ گلها دلم را بریدی
تنت هم نلرزد که بیدم نبودی
سفر کرده بودی خیابان نفهمد
شتابان به هر جا دویدم نبودی
دلم را به آغوش گرمت سپردم
به سرما چه دردی کشیدم نبودی
شدم عاشقت زندگی تلخ تر شد
غمت را به قلبم چشیدم نبودی
من از بی وفایان وفا چشم دارم
جوانم به پیری رسیدم نبودی
عرفان علیخانی