ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
عاقبتِ سکوتم، به شعر گفتن رسید
شیشه ی عمر سکوتم به شکستن رسید
هر دمی، می شوی، در خیالم مرور
کاش نبود اندکی در وجودت غرور
مهسا احسانی فرد
در نگاهت سخن عشق، هویدا می شود
در باران بی امان، دلِ تنگِ تو معنا می شود
دل گفتا، در ره عشق، عقل، حاکم نیست
در دلم جانا کسی،جز تو دگر،ساکن نیست
مهسا احسانی فرد
ز عشقت نغمه ای سر میدهم
عاشقانه من به تو دل میدهم
در کنارت هر زمانی اندک است
حس و حالم در برت چون کودک است
مهسا احسانی فرد
از هجر تو من تاب ندارم
دانم که تو مجنون منی، غم ندارم
بازآ که جانم به تو بند است
با عشق تو کامم همچو قند است
مهسا احسانی فرد
چو شَوَم از تو گریزان
به که گویم ویرانم
گر مرا خواهی بدان که
تو را از دل خواهانم
مهسا احسانی فرد