یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

چرا؟

چرا؟
زیر ساقه نور
از کی تا کی
به فکر امضای شب نشسته ای
در متن فاصله ها
در قاب خویشتنی ؟
و تو
که ودکای جهنمی را
سرمی کشی !
این ِآتش ها
گنگ اند و بی هوش !
کجاست عرض شانه های زمین ؟
بگو تا آنجا
بی تلخی آب لنگری بیاندازم!
آنجا که لک لک ها
هم رنگ خورشیداند
و
پوپولیسم
رادیکالیسم
توتالیتاریسم
حباب
موج ها را ورق بزن
این آینه ماه
گویا یک عقربه کم دارد
گوش کن
صدای جیغ اسکله
هسته های موج را می شکافد !
می بینی ؟
در سردترین فصل گیلاس ها
ما
به پای بلوغ خاکستر نشسته ایم .


کامران اسدی

تمنا میکنم امروز برگرد

تمنا میکنم امروز برگرد
رفیق غصه ی دیروز برگرد

من از تو پیرتر هستم نگو نه
به پایت سوختم دلسوز!!!برگرد


ثریا امانیان

السلام علیک یا صاحب الزمان


                                

                                
                                
                            </div>
                            <div class=

محمد

ای عبورِ سپید! می دانی؟

ای عبورِ سپید! می دانی؟
من، طلوعی شکسته‌ام به غبار
آخرین شعرم از نبرد سکوت
آخرین زخمم از شکفتنِ خار
بر سر راهت، ای عبور بهار
آخرین برگ خسته مانده به دار
آخرین برف، آخرین لبخند
آخرین شعله در دلِ دیوار

فرشاد نجفی پور

در عنقریب خاموشان جهان

در عنقریب خاموشان جهان
در تماشای چشمه‌های نور
در انتظار بارقه‌ای از عشق
من در هیاهوی شب
ناگهان درخشش تو را می‌جویم
بی‌امان
پر شور
و تلالوی عاشقانه‌ترین آواز
در دلم می‌پیچد..


نیلوفر_ثانی

اگر آن ماه رخسارا به ما بنماید از لطفش

اگر آن ماه رخسارا به ما بنماید از لطفش
فدای چشم او سازم تمام عمر و ایثارش

به زلفش شب فراموش است، به رویش آفتاب آید
که در چشمان او بینم طلوع مهر و انوارش

به عطرش خاک می‌رقصد، به نازش جان به پرواز است
جهان مست است از شوقش، نسیم مهر و دیدارش

نه کوه و دشت را خواهم، نه خاک و خشت عالم را
که او باشد همه عالم، همه دلدار و دلدارش

به عشقش می‌دمد جانم، به لب‌هایش غزل خیزد
که دل دارد تمنایش، نه دیروز و نه تکرارش

بخوان فاضل به نام او، که خورشیدی‌ست در شب‌ها
چه حاجت آرزو باشد، اگر باشد خریدارش

ابوفاضل اکبری

حبیب من طبیب من، شعر من

حبیب من طبیب من، شعر من
ای همه حمد تو، اشعار من
عشق من و روی تو، دین من
ای همه کیش تو ، آیین من
عاشقی و عیش و حرمگاه من
بوده ز عشقبازی، سحرگاه من
وجود من سجود من ، حال من
بوده ز تو هر دم، اقبال من
شوق من و شور من و جان من

هدیه به روی گل جانان من
نور تو و لطف تو همراه من
روشنی دیده و شب راه من

حسین محمود