یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

ای طیبی دا دردمند

ای طبیب دل دردمند، دوایی برسان
نور شبهای سیاهی، عصایی برسان
پر و بالی نمانده، در این کوچ دگر
ما برهنه شدیم از خود، قبایی برسان
می وزد موسم تنهایی و غربت با هم
تاب ماندن، دگر نیست، بقایی برسان
مکر و نیرنگ کماکان عجیب می تازد

این حوالی همه قهرند، شفایی برسان
نا امیدی همگان را به اسارت برده
وقت خاموشی رسیده ست، چراغی برسان

منصور نصری

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد