ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
بی عشق زیستن را، جز نیستی چه نام است؟
یعنی اگر نباشی کار دلم تمام است
زیباتر از نگاهت نتوان سرود شعری
شعر تو، شاعر من، کاملترین کلام است
حسین منزوی
تو عاشقانهترین نام
و جاودانهترین یادی
تو از تبار بهاری تو باز میگردی
تو آن یگانهترین رازی
ای یگانهترین
تو جاودانهترینی
برای آنکه نمیداند
برای آنکه نمیخواهد
برای آنکه نمیداند و نمیخواهد
تو بینشانهترین باش
ای یگانهترین
محمود مشرف آزاد تهرانی
نه در سر غیر سودای تو باشد
نه در دل جز تمنای تو باشد
به کس غیر از تو نگشایم در دل
که جای غیر یا جای تو باشد
مشتاق اصفهانی
ای نور دل و دیده و جانم! چونی؟
وی آرزوی هر دو جهانم! چونی؟
من بی لب لعل تو چنانم که مپرس
تو بی رخ زرد من، ندانم چونی؟
تو سرنوشت منی از تو من کجا بگریزم
کجا رها شوم از این طلسم تا بگریزم
به جز تو نیست هر آن کس که دوست داشته بودم
اگر هر آینه سوی گذشتهها بگریزم
به هر کجا که روم آسمان من این است
سیاه مثل دو چشم تو، پس چرا بگریزم
حسین منزوی
دستم را که میگیری …
نبض دلتنگی
به شماره می افتد!
نگاهم که می کنی …
غصه ها فراموشم می کنند!
و با هر بوسه ات
مرگ…
یک قدم دورتر، از من می ایستد!
((فرشته رضایی))