یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

بخانه خواهم آمد

بخانه خواهم آمد
اگر جاده های طولانی صد پاره شوند
اگر این تاریکی مرموز امان دهد
اگر سکوت , از سر زبان های بی مهر ما بیافتد
اگر باران ببارد
و این کدورت هزار ساله را
از دلهایمان بشوید
آه ... اگر باران ببارد
اگر باز دوستم داشته باشی

сердечко

آتش هم که باشی، یخ میزنی!

آتش هم که باشی، یخ میزنی!
میان آن همه سرمای چشمانـش
مگـر یک آتش چقدر می تواند روشن بماند؟
یک لحظه یـخ بودن، آب می کـند آن همه عشق را...

نگین شاهین پور

"غمت“ ناخوانده مهمانی‌ست هر شب در سرای من

"غمت“ ناخوانده مهمانی‌ست هر شب در سرای من

اگر یک شب

تو خود مهمان من باشی چه خواهد شد؟


عماد_خراسانی

تو نمی دانی که چگونه به تومی اندیشم

تو نمی دانی که چگونه به تومی اندیشم
و در کجای قلبم ساکنی
تو در آنچه برایت می نویسم نیستی
تو در واژه هایی هستی که
هنگام نوشتن حذف می کنم


هانی_حسنی

اینکه من تو را هربار که می بینم

اینکه من تو را
هربار که می بینم
دست بر دلم می گذارم
و آرام زیرِ لب می گویم
آرام بگیر رسوا می شوی آخر
اینکه تو هربار مرا می بینی
حتی به خیالت هم نمی رود
من چطور با هربار نگاهت
سست می شوم می افتم از پا
یعنی این حوالی
هنوز هم گاهی عاشقی سکوت است
اینکه من هیچگاه شاید
حتی در رویا که هیچ در خوابت هم نباشم
اما تو هرشب و هرروز
در خیال و خواب و بیداری
دست و دلم را می لرزانی
اینکه همه چیز بی دلیل است
حتی اشک هایِ من
بعد از هربار دیدنت
اینکه تو آنقدر خوبی
برایِ دلم
که من گاهی به تو حسودی ام می شود
که هوایت را در این همه بی هوایی دارد
این ها همه اش
فدایِ یک خنده ات
بیشتر بخند بیشتر

عادل دانتیسم

ز عشق آغاز کن تا نقش گردون را بگردانی

ز عشق آغاز کن تا نقش گردون را بگردانی

که تنها عشق سازد نقش گردون را دگرگونش

فریدون مشیری

ای عشق همه بهانه از توست

ای عشق همه بهانه از توست

من خامشم این ترانه از توست

من اندوه خویش را ندانم

این گریه‌ی بی‌بهانه از توست

من می‌گذرم خموش و گمنام آوازه‌ی جاودانه از توست

چون سایه مرا ز خاک برگیر کاینجا سرو آستانه از توست

هوشنگ ابتهاج

وچشم های او

و چشم‌های او
تاریخ رنگ‌های عمودی‌ست
...
با این همه
آن‌قدر ساده است که چشمانش
جشنی‌ست در ولادت آهوها