یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

حالا که مثل پاییز می‌روی

حالا که مثل پاییز می‌روی
مثل دُرناها
دوباره به این‌جا برنگرد
برو و مثل برف
در قله‌ها زندگی کن
اما به باران و سیل
بدل نشو که برگردی
بیهوده سال‌ها با تو زیستم
رفتی و این سیم‌ها بدون نغمه ماندند

نمی‌گویم که زندگی‌ام تباه شد
دیگر به این سیم‌های غم‌انگیز برنگرد
تو مثل مه بودی در زندگی‌ام
و حالا سفیدی موهایم شده‌ای
لااقل بیا مثل من زندگی کن
و برنگرد
به طرف گلی که آن را بوییده
و دور انداخته‌ای

نصرت کسمنلی

در حیاط بزرگ‌خانه ی ما پاییز تنها نیست

در حیاط بزرگ‌خانه ی ما
پاییز تنها نیست
من و خورشید و عطر قهوه ی اصل
برگهای چروک و خیس کتاب
یادی از روزهای روشن وصل
در حیاط بزرگ‌ خانه ی ما
جشن چهل سالگی خرداد است
گیسوان طلایی اش بر خاک
آرزوهاش لیک بر باد است

روشنک_رزمگیر

چتری ندارم

چتری ندارم
و دارد پاییز میبارد از تمام خاطراتم ..

محمد الیاسی

من بهارم...

من بهارم...
در تمام فصل هایی که اقتدارش را نبودنت پاییز کرد...
سبز بودم حسرت کودکانه های به تاراج رفته ام را خزان نداشتنت به تاراج برد....

زهرا محمدی

چگونه پاییز برگردد!

چگونه پاییز برگردد!

پرنده‌ای که

نشانی‌ لانه‌اش را

سرسبزی شاخه‌ها گذاشته بود...


میناتمدن خواه

هر فصلی می دیدمت عاشقت می شدم،

هر فصلی
می دیدمت
عاشقت می شدم،
تقدیر چنین بود
که پاییز باشد و
وقتِ باران...


مروت خیری